روانشناسی

۷ عادت که نشان میدهد هوش هیجانی‌تان صفر است

درک هوش هیجانی و بلوغ کار آسانی نیست. هوش هیجانی در مورد شناخت احساسات خود و دیگران است، در مورد هدایت روابط به طور موثر و تصمیم گیری صحیح در موقعیت های مختلف

صبح بخیر _ درک هوش هیجانی و بلوغ کار آسانی نیست. هوش هیجانی در مورد شناخت احساسات خود و دیگران است، در مورد هدایت روابط به طور موثر و تصمیم گیری صحیح در موقعیت های مختلف. روانشناسی به ما می گوید که عادات خاصی وجود دارد که نشانه فقدان هوش هیجانی و بلوغ است.

اینها رفتارهایی هستند که می توانند شما را غافلگیر کنند، باعث زمین خوردن شوند و حتی زندگی شخصی و حرفه ای شما را از مسیر خارج کنند. در این مقاله روانشناسی، قصد داریم به ۷ عادتی بپردازیم که حاکی از کمبود هوش هیجانی و بلوغ است. بیایید شروع کنیم.

اگر شما هم این عادات را دارید بهتر است هر چه زودتر روی خودتان کار کنید:

۱) مشکل در رسیدگی به انتقاد

انتقاد بخشی از زندگی است و نحوه برخورد ما با آن است که سطح هوش هیجانی و بلوغ ما را نشان می دهد. یک مطالعه منتشر شده در شخصیت و تفاوت های فردی نشان داد که افراد با هوش هیجانی پایین تر به احتمال زیاد به انتقاد واکنش تدافعی نشان می دهند.

این واکنش ناشی از ناتوانی در تفکیک نقد اعمال خود از ارزش خود است و باعث می شود انتقاد را به عنوان یک حمله شخصی به جای بازخورد سازنده درک کنند.

چنین واکنشی اغلب به این دلیل است که فرد انتقاد را به عنوان حمله ای به ارزش خود می بینند تا فرصتی برای رشد و یادگیری.

از سوی دیگر، افراد باهوش عاطفی می‌دانند که انتقاد – زمانی که به صورت سازنده ارائه شود – می‌تواند ابزار ارزشمندی برای پیشرفت شخصی و حرفه‌ای باشد.

۲) ناتوانی در همدلی

همدلی سنگ بنای هوش هیجانی و بلوغ است. این ویژگی شامل درک و به اشتراک گذاشتن احساسات دیگران است.

تحقیقات مجله روانشناسی اجتماعی نشان می‌دهد که همدلی، یکی از مؤلفه‌های کلیدی هوش هیجانی، برای ارتباطات و روابط مؤثر بین فردی ضروری است.

افراد فاقد همدلی برای درک دیدگاه های دیگران تلاش می کنند که منجر به درگیری و سوء تفاهم می شود.

فقدان همدلی اغلب می تواند نشانه فقدان هوش هیجانی باشد.

۳) طغیان های عاطفی مکرر

احساسات بخشی از زندگی هستند. آنها به تجربیات ما رنگ و عمق می بخشند. اما، مانند هر چیز دیگری، آنها هم نیاز به مدیریت دارند.

افراد با هوش هیجانی پایین اغلب با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. آنها ممکن است فوران های عاطفی مکرر داشته باشند – عصبانیت، ناامیدی، غم و اندوه – که به نظر نامتناسب با موقعیت موجود می رسد.

تنظیم هیجانات جزء کلیدی هوش هیجانی است که شامل توانایی مدیریت و کنترل هیجانات به طور موثر است.

افراد دارای هوش هیجانی قوی می‌توانند احساسات شدید را هدایت کنند و تجربیات عاطفی خود را درک کنند.

بدون این توانایی، فرد ممکن است برای مدیریت احساسات خود دچار مشکل شوند که منجر به واکنش‌های تکانشی، طغیان‌های عاطفی و رفتارهای مقابله‌ای بی‌اثر می‌شود.

تنظیم عاطفی به افراد این امکان را می دهد که به موقعیت های چالش برانگیز به شیوه ای متعادل و متفکرانه پاسخ دهند، نه اینکه تحت تأثیر احساسات خود قرار گیرند.

۴) مهارت شنیداری ضعیف

گوش دادن، چیزی بیش از شنیدن کلمات است و در واقع در مورد درک، پردازش و پاسخ به آنچه دیگران می گویند است.

همانطور که Psychology Today اشاره می کند، فردی با EQ بالا می تواند دیدگاه شخص دیگری را به وضوح بشنود و درک کند.

با این حال، افرادی که دارای فقدان هوش هیجانی هستند، اغلب مهارت های گوش دادن ضعیفی از خود نشان می دهند. آنها ممکن است بیش از حد بر افکار و احساسات خود متمرکز باشند و واقعاً آنچه را که شخص دیگری می‌گوید نشنوند.

آنها ممکن است دائماً صحبت کنند، نتوانند به درستی پاسخ دهند یا گفتگو را به خودشان برگردانند.

این عدم گوش دادن فعال می تواند به روابط آسیب برساند و مانع از برقراری ارتباط مؤثر شود.

۵) مشکل در بیان احساسات

هوش هیجانی فقط درک و پاسخ دادن به احساسات دیگران نیست، بلکه در مورد درک و بیان احساسات خودمان نیز هست.

این چیزی است که من با آنمشکل داشته ام. عادت داشتم احساساتم را پنهان کنم و فکر می کردم این کار “درست” است. اما تنها تاثیری که داشت این بود که باعث شد من احساس انزوا و سوء تفاهم کنم.

مدتی طول کشید تا متوجه شدم که ابراز احساساتم نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه هوش هیجانی و بلوغ است. این به معنای تصدیق احساسات من، درک آنها و برقراری ارتباط سالم با آنها بود.

۶) پرهیز از گفتگوهای دشوار

گفتگوهای دشوار بخشی از زندگی هستند. آنها ممکن است ناراحت کننده و چالش برانگیز باشند، اما اغلب ضروری هستند.

افراد دارای هوش هیجانی پایین اغلب از این گفتگوها اجتناب می کنند. آنها ممکن است از تعارض، طرد شدن یا صرفاً ناراحتی ناشی از بحث در مورد موضوعات حساس بترسند.

اما اجتناب از گفتگوهای دشوار می تواند منجر به سوء تفاهم، رنجش و از هم گسیختگی روابط شود.

افراد دارای هوش عاطفی این را درک می کنند. آنها به گفتگوهای دشوار با صراحت، صداقت و همدلی برخورد می کنند، زیرا می دانند که ارتباط شفاف کلید حل مسائل و حفظ روابط سالم است.

۷) عدم خودآگاهی

در قلب هوش هیجانی و بلوغ، خودآگاهی نهفته است که به معنای درک احساسات، نقاط قوت، ضعف و محرک های خود است.

بدون خودآگاهی، درک و کنترل احساسات خود هم دشوار است، چه رسد به درک احساسات دیگران.

اگر متوجه می‌شوید که اغلب از واکنش‌های خود شگفت‌زده می‌شوید یا نمی‌توانید توضیح دهید که چرا احساس خاصی دارید، ممکن است نشانه‌ای از این باشد که باید روی خودآگاهی خود کار کنید.

درک خود اولین قدم برای درک دیگران است. این پایه و اساس هوش هیجانی و بلوغ است.

کلام پایانی

وقتی نوبت به هوش هیجانی و بلوغ می رسد، درک احساسات خود و دیگران مهم است.

به یاد داشته باشید، اینها ویژگی های ذاتی نیستند، بلکه مهارت هایی هستند که می توان آنها را در طول زمان آموخت و تقویت کرد.

دانیل گولمن، روانشناس، پیشگام در تحقیقات هوش هیجانی، زمانی گفت: “هوش عاطفی ۸۰ درصد از موفقیت شغلی را تشکیل می دهد.”

در حالی که سفر خود را به سمت هوش هیجانی و بلوغ طی می کنید، در این مورد فکر کنید. درک کنید که توسعه این مهارت‌ها فقط به رشد شخصی مربوط نمی‌شود، بلکه در مورد روابط بهتر، مشاغل موفق و در نهایت یک زندگی رضایت‌بخش‌تر است.

برای فکر کردن به عادت های خود وقت بگذارید. آیا آنها نشانه فقدان هوش هیجانی و بلوغ هستند؟ اگر چنین است، به یاد داشته باشید که تغییر ممکن است. برای شروع سفر به سمت هوش هیجانی و بلوغ هرگز دیر نیست.

از این گذشته، از طریق درک خودمان است که می توانیم واقعاً دیگران را درک کنیم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا