اخبار ویژهروانشناسی

چگونه از نظر عاطفی شکننده نباشیم

شاید شما هم از جمله کسانی باشید که در مواجه با برخی از پیشامدهای ناگوار زندگی، زود سر خم می کنند و در نهایت استیصال به خود می گویند:" من خیلی حساس هستم، نمی تونم مثل خیلی ها پوست کلفت و بی تفاوت باشم، مدل من این طوری ست و کاریش هم نمیشه کرد".

صبح بخیر _ آیا حساسیت عاطفی همان شکنندگی عاطفی است؟ اینکه در برخی شرایط زود بشکنید و به قول معروف وابدهید، نشانه حساسیت عاطفی بالای شماست یا نه می طلبد که کمی روی خودتان کار کنید و در عین اینکه احساساتی پررنگ و سرشار دارید، با هر وزش بادی در صحنه روزگار، زود نشکنید و ریشه های تان را محکم کنید؟

شکنندگی عاطفی همان حساسیت عاطفی نیست؛ در واقع این دو هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. در حالی که می‌توان حساسیت عاطفی را خصلتی کیفی و استثنایی و ازجمله خصلت های نیک انسان تعریف کرد، شکنندگی عاطفی اما بیش از هر چیز، مشخصاً فقدان ابزاری مناسب برای مدیریت پیچیده‌ترین حالات درونی انسان است؛ دشواری آشکار در مواجهه با ساده‌ترین مشکلات زندگی روزمره.

بگذارید ابتدا بر اساس واقعیتی مهم به تفاوت بین این دو اصطلاح بپردازیم. اغلب افرادی را می بینیم که می کوشند شکنندگی عاطفی خود را “عادی” جلوه دهند و در توضیح این عادی سازی ادعا می کنند که این شیوه زندگی ما، درک مان از زندگی و نگاهی است که به زندگی داریم. آنها در دفاع از خود می گویند: ” من خیلی حساس هستم و نمی توانم کاری در این مورد انجام دهم”.

شکنندگی عاطفی اغلب ما را به سمت اضطراب، استرس و افسردگی می کشاند.

با درک این مهم که شکنندگی عاطفی رهاوردی جز رنج، احساس ناامنی و ناتوانی در کنترل و مدیریت خود و شرایط پیشامده ندارد، جایی برای بهانه تراشی نمی ماند. پرواضح است که شکنندگی عاطفی مانعی بزرگ سر راه شادبودن است.

بنابراین، در حالی که افراد حساس، دید وسیع تری به جامعه دارند و راه بهتری برای ارتباط با نیازهای خود و آنچه در اطرافشان است، پیدا می کنند، افرادی با شکنندگی عاطفی دید بسیار محدودتری به جهان اطراف خود دارند.

از آنجا که شکنندگی عاطفی پیش درآمد ِ اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، مدیریت ضعیف عواطف است، لازم است کمی بیشتر به آن بپردازیم.پس با ما همراه باشید.

شکنندگی عاطفی: علل و ویژگی ها

انجمن سلامت کالج آمریکا چند سال پیش نتایج ِ پژوهش جالبی را در مورد شکنندگی عاطفی منتشر کرد. این نتایج حاکی از واقعیت بسیار نگران کننده ای بودند: جوانان امریکایی بیش از پیش در معرض و دچار افسردگی، استرس و وابستگی عاطفی بودند و بسیاری از آنان بیشتر به جهت تحت تأثیر قراردادن و ترساندن اطرافیان اقدام به خودکشی می کردند.

پشت همه این اختلالات روانی،به طرز آشکاری، شکنندگی عاطفی و کمبود منابع در مواجهه با معمول ترین مشکلات مربوط به سلامت روان نهفته بود.

پژوهش های روانشناختی ریشه شکنندگی عاطفی در افراد را در سبک و سیاق های مختلف فرزندپروری و نحوه تربیت فرزندان می دانند. خوشبختانه در سال های اخیر به ویژه در جوامع توسعه یافته خانواده ها اهمیت بسیاری به تربیت فرزندان می دهند و می کوشند که آنها را آگاهانه به نحوی تربیت کنند که آماده زندگی در جامعه و ایجاد ارتباط های مثبت باشند، به نحوی که توانایی های خود را باور کنند و بارور سازند؛ و این مهم را از همان سال های اولیه تولد فرزندان به کار بندند.

والدین می کوشند با دسترسی به بهترین منابع ممکن فرزندان شان را به سمت موفقیت هدایت کنند، چه بسیار والدینی که فرزندان شان را به نحوی متمایز می کنند و به آنها نشان می دهند که توانایی های منحصر به فرد و پتانسیل لازم برای موفقیت را دارند.

همه اینها بدون شک قابل درک اند، با این حال، در این دیدگاه و این نوع سبک پرورش کودکان جزئیات خاص و ظریفی نادیده گرفته می شوند.

یکی از مهمترین جزئیات این است که آنها ازفرزندان شان در برابر شکست خوردن محافظت می کنند: بنابراین بسیاری از کودکان قادر به تحمل ناامیدی، هر چقدر هم که کوچک باشند، نیستند.

علاوه بر این، آنها در تصمیم گیری مستقل با مشکل مواجه می شوند، به نحوی که احساس ناامنی می کنند و در مدیریت احساسات شان سُست عمل می کنند. در همین راستا به تدریج پی می برند که آن طور که والدین شان اصرار داشتند، دست کم از نظر دیگران چندان «خاص» نیستند و فاقد مهارت، منابع و استراتژی لازم برای رویارویی با مشکلات و موانع اند.

چگونه بفهمیم که از نظر عاطفی شکننده ایم؟

علاوه بر مواردی که توضیح دادیم، برخی از ویژگی‌های افرادی با شکنندگی عاطفی عبارتند از:

ناتوانی در مدیریت و درک احساساتی مانند غم و اندوه، عصبانیت، ناامیدی و غیره. (شایان ذکر است که واکنش این افراد به چنین احساساتی اغلب بیش از حد و افراطی است).

احساس پوچی مداوم.

احساس گیجی و سردرگمی در مواجهه با ساده ترین مشکلات، در مواجهه با اختلاف نظرها، در مواجهه با هر شرایطی که شبیه آن چیزی نیست که فرد انتظارآن را داشته است.

ناتوانی در مقابله با ناامیدی.

دشواری در به دست گرفتن سکان زندگی، احساس اینکه هر چیزی از ما قوی تر است.

مشکلات دائمی در روابط اجتماعی، احساس اینکه همه اطرافیان در نهایت ناامیدمان می کنند یا به ما خیانت می کنند.

کمبود انرژی، بی تفاوتی، مالیخولیای مداوم.

عدم اعتماد به نفس در انجام هر کاری، احساس ناکارآمدی و عزت نفس پایین.

وقتی همه چیز آنطور که ما می خواستیم، یا انتظارش را داشتیم نیست، ممکن است به شدت با عصبانیت واکنش نشان دهیم.

سلامت عاطفی ما اغلب به نحوه تربیت ما و کیفیت آن تعاملات اولیه بستگی دارد. با این حال، آموزش ضعیف یا آموزش ناکارآمد همیشه تعیین کننده نهایی نیست. همیشه برای غلبه بر شکنندگی عاطفی راهی وجود دارد.

راهبردهایی برای تقویت «من» و تبدیل شدن به افرادی با احساساتی قوی

برای درک این فرآیند که می‌تواند ما را به فردی قوی از نظر عاطفی تبدیل کند، می‌توانیم مثلاً یک فنجان چینی را تجسم کنیم. ما می دانیم که فنجان چینی بسیار شکننده و ظریف است، حتی می توانیم ترک ها، و نشانه هایی از شکسته شدن یا لب پَر شدن را در آن ببینیم.

به رغم همه اینها این فنجانی چینی با تمام ظرافت و شکنندگی اش است.از نظر شکل، جنس و ایرادات کوچکش قطعه ای منحصر به فرد و فوق العاده است.

همین مثال را در ذهن داشته باشیم، حال به خودمان فکر کنیم؛ می توانیم حساس باشیم اما شکننده نباشیم. ما نمی توانیم با عبور از یک پیشامد و چه بسا با یک ترک کوچ، اجازه دهیم تمام وجودمان ترک بخورد. اگر یکسره فرو بپاشیم و بشکنیم، هویت، ارزش ها و زیبایی درونی مان از بین می رود.

چگونه می توانیم از شر این نقاط ضعف که شادی ما را محدود می کنند خلاص شویم؟

اولین قدم این است که از ضعف های عاطفی خود آگاه شویم، از خلأهایی که محدودمان می کند و سبب ناراحتی مان می شود.

بنابراین، قدم اول را در این راه بردارید؛ با هنردرمانی شروع کنید. راهی هیجان انگیز برای کشف افکار، احساسات و گره های درونی ما از طریق رنگ ها، بوم ها و نقاشی ها.

قدم دوم این است که نسبت به خودتان احساس مسئولیت کنید.

افراد شکننده احساس می کنند قربانی محیط خود، جامعه، و افراد اطراف شان هستند. آنها خود را به سطح واکنش‌های شان محدود می‌کنند، مانند توپی که به دیوار می‌زنید و بارها و بارها می‌پرد. این افراد باید کنترل زندگی خود را در دست بگیرند و احساس مسئولیت واقعی و شجاعانه را در خود بیدار کنند.

این احساس مسئولیت مستلزم کنار گذاشتن تجربیات گذشته و ایجاد تغییرات در زمان حال است. هر تغییری با احساس ترس همراه است، اما اگر بتوانیم این سنگ ها را از مسیر روزانه خود حذف کنیم، به خود اعتماد بیشتری خواهیم داشت. ما ارباب زندگی خود خواهیم شد.

برای جمع بندی، بدیهی است که این فرآیند ساده نیست و گاهی نیاز به کمک یک روانشناس خوب دارد. در مواجهه با این مشکل ذاتی، بیاد داشته باشیم که همه ما توانایی تبدیل شدن به افراد عاطفی قوی‌تر را داریم. بیایید از لیوان چینی خود مراقبت کنیم تا آن را منحصر به فرد، محکم و زیبا کنیم

بیشتر بخوانید:

دو عادت کشنده‌ای که زندگی‌مان را نابود می‌کنند

منبع
سواد زندگی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا