داستان کوتاه
-
داستان کوتاه عروسک گمشده
صبح بخیر _ فرانتس کافکا در ۴۰ سالگی که هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت، در حال قدم زدن در…
-
داستان کوتاه هرچیز که در جستن آنی، آنی
صبح بخیر _ طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به “آهنرُبا”…
-
داستان کوتاه افراد خسیس
صبح بخیر _ بعضی آدمها خسیسند. خساست انواع مختلف دارد. یک نوع خساست هم هست به اسم خساست کلامی. طرف…
-
عنوان داستان : “مَردُم” چیست
صبح بخیر _ مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که…
-
داستان کوتاه داستان جدید
صبح بخیر _ اولینبار اینطور اتفاق افتاد: داشتم داستانی دربارۀ «مردی که تمام مدارکِ هویتیاش را گُم کرده بود» مینوشتم،…
-
داستان کوتاه تو اردیبهشتم باش
صبح بخیر _ دوتا دستاش رو گذاشت زیر چونش و خیره شد به استکان روبروش و بدونِ این که نگاهش…
-
داستان کوتاه «اطلاعات لطفاً»
صبح بخیر _ ما یکی از نخستین خانواده هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من ۹-۸…
-
داستان امام موسی کاظم(ع) و مردی که گناهکار بود
صبح بخیر _ یکی از اصحاب امام موسی کاظم(ع) روزی از کار ناپسند مومن دیگری برای امام نقل کرد و…
-
داستان کوتاه دانه
صبح بخیر _ روزی روزگاری…. پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود…
-
داستان کوتاه روزی حلال
صبح بخیر _ مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او…