وقتی نوجوانان ساز مخالف می زنند چه کنیم
دراین دوران تغییرات زیستی، روانشناختی و اجتماعی برای نوجوان پیش میاد. تغییرات ناشی از این دوران از سن 12 سالگی شروع میشه و تا سن 19 سالگی به اتمام میرسه.
وقتی نوجوانان ساز مخالف می زنند چه کنیم؟
امروز میپردازیم به روان شناسی نوجوانان وقتی که ساز مخالف میزنند و کسی نمیتواند با انها به درستی صحبت کند.نوجوانی مرحله ی عبور از کودکی و رسیدن به جوانی دوران پر التهاب و سختی برای خانواده و البته خود فرده.
دراین دوران تغییرات زیستی، روانشناختی و اجتماعی برای نوجوان پیش میاد. تغییرات ناشی از این دوران از سن ۱۲ سالگی شروع میشه و تا سن ۱۹ سالگی به اتمام میرسه. این بازه به سه دوره تقسیم میشه که عبارتند از نوجوانی اولیه، اواسط نوجوانی، اواخر نوجوانی.
با نوجوان ناسازگار چطور رفتار کنیم؟
با این توصیفات دراین بازه زمانی ممکنه مشکلات زیادی برای روابط خانوادگی پیش بیاد که اگه مدیریت بشه برای نوجوان و اطرافیان شرایط بهتری رو رقم میزنه. چطور میشه که شما با فرزندتون به مشکل برمیخورید؟ تا اتفاق نه چندان مهمی پیش میاد میبینید که این اختلافات بالا میگیره،
هنوز مسئله قبل حل نشده درگیر اختلاف جدیدی میشید. خب واضحه که خواسته های شما و فرزندتون دو چیز متفاوته و هدف اون در زندگی چیز متفاوتی از هدف شماست. پس باید تمام تلاشتون رو برای شناخت دنیای نوجوان انجام بدین تا به کمترین تنش ها برسین.
طبیعت والدین در مراقبت از فرزندان
اگه پای صحبت پدرو مادرا بشینید تقریباً همه ی ی اونا میخوان که بچه هاشون در سلامت کامل، زندگی رو به رشد و سعادت مندی داشته باشن ودر آینده برای جامعه فرد مفیدی باشن، همیشه نگران فرزندشون هستن. همون اندازه که از لحظه ای که متوجه شدن فرزندی در راه دارن هر لحظه نگران سلامتش بودن. از بدو تولد و بزرگ شدن کودک هر اتفاق ناخوشایندی که براش رخ بده سعی میکردن کودک رو بیشتر به خودشون نزدیک کنن تا زندگی ایمن تری رو براش فراهم کنن.
طبیعت فرزند در مواجهه با رویداد های اطراف
چون کودکان از بدو تولد در دنیای بدون نگرانی و بی خطری زندگی کردن با تصور اینکه محیط به خودی خود بی خطره به دل خطر میزنن و همونطور که میبینید از زمانی که محیط رو درک میکنن به دنبال کشف کردن چیزهای جدید هر چیز خطرناکی رو ممکنه بخورن یا لمس کنن. با بزرگ شدنشون چون میل به کشف کردن دارن دوست دارن به دور از والدین وارد جامعه بشن و بخاطر حس استقلال طلبی که دارن از خانواده فاصله میگیرن تا خودشون همه ی چیزو تجربه کنن.
معجزه ی صحبت کردن در تربیت کودک
والدین میخوان که فرزندشون رو درکنار خودشون نگه دارن و از خطرها حفظش کنن و اما فرزند میخواد که از پدرو مادر جدا بشه و دنیای اطرافشو کشف کنه، و این دو، نظری کاملا مخالف هم دارن، از همین رو این مشکلات بدون مدیریت قابل حل نیست.
بهترین راهکار برای مقابله با تنش بین والدین و نوجوان چیست؟
هنر والدین دور اندیش در اینه که نه کودک رو از کشف کردن محروم میکنند و نه در آزادی بیش از حد غرق میکنند. دادن آزادی باید قدم به قدم و کم کم انجام بشه، یعنی اول ظرفیت استفاده ی درست از این آزادی در فرزند ایجاد بشه بعد آزادی داده بشه و ظرفیت هم چیزی جز ایمان و مسئولیت نیست،
ایمان به باورهای اعتقادی، باید ها و نبایدهای دینی و نفعی که در عمل بهشون برای انسان هست و مسئولیت در قبال سلامتی خودش، مسئولیت در قبال داشته های با ارزشش و … برای هر مرحله آزادی دادن باید سطح بالاتری از ظرفیت رو در فرزندمون ایجاد کنیم تا از این آزادی به نحوی که براش ضرر داشته باشه استفاده نکنه.
به نوجوانان مسئولیت پذیری را بیاموزید
والدین غالبا خودشون رو مسئول حفظ امنیت فرزندانشون میدونن در حالیکه والدین دور اندیش خودشون رو مسئول آموزش فرزندان در بحث مسئولیت پذیری بیشتر در قبال آزادی بیشتر میدونن. دفعه بعد اگه فزرندتون خواست که بدون شما کاری انجام بده، اول به درگیری ذاتی که بین نظر شما و نظر اون وجود داره فک کنید
بعد با احترام به سلیقه ی فرزند و با نظارت از دور و برای آموزش مسئولیت پذیری از نکات ایمنی که برای سلامت روحی و جسمی خودش لازمه صحبت کنید و بعد با دادن کمی آزادی بذارید فکرش بزرگ تر بشه و یک قدم به فرزند ایده آل شما نزدیکتر بشه.
بعنوان پدر و مادر یک نوجوان به احتمال زیاد جملاتی نظیر این را شنیدهاید: «شما دارین زندگیمو خراب میکنین» یا «ازتون بدم میاد». این جملات شاید آنقدرها بد بنظر نرسند اما توجه داشته باشید که اگر با روانشناسی نوجوانان آشنا نباشیم و تغییرات مغزی آنها راکه مسبب این انفجارهای رفتاری است نشناسیم ممکن است
شاهد رفتارهای به مراتب بدتری از جانب آنها باشیم. اگر میخواهید از تغییرات روانی دوران نوجوانی بیشتر بدانید دراین مقاله با ما همراه شوید تا با بررسی روانشناسی نوجوانان به دانشمان دربارهی چرایی رفتار آنها و واکنشمان بعنوان پدرومادر بیفزاییم.
از سری تحقیقات اخیر، مطالعهای مهم از سوی مؤسسهی مکس پلانک واقع در کشور آلمان است که میگوید مغز نوجوانان بین سنین ۱۳ تا ۱۷ سال، درست مانند انچه پیش از این در سنین نوپایی تجربه کردهاند، دستخوش بازسازی میشود. مسئله این است که نوجوانان دراین بازهی زمانی که دومین مرتبهی تغییرِ مغزی آنهاست،
تقریباً همقدوقوارهی شما هستند و زبان تندی هم دارند، این شرایط مدیریت این تغییر را نسبت به قبل دشوارتر میکند. البته اینکه آنها تکانههایی را تجربه می کنند که شباهت با تکانههای نوپایان دارد به این معنا نیست که باید مانند کودک نوپا با آنها برخورد کنید.
وقتی بعنوان نویسندهی حوزهی پرورش فرزندان به تصویرِ کلیِ سلامت روانی آنها نگاه می کنم، این نکته به ذهنم خطور میکند که در برههی نوجوانی که فرزندانمان بیشتر از هر وقت دیگر به ما نیاز دارند ممکن است با رفتار نامناسب ارتباطمان رابا آنها از دست بدهیم.
بنابر این اگر می خواهید بدانید که چه کارهایی را نباید در قبال فرزندان نوجوانتان انجام بدهید پنج روش از روانشناسی نوجوانان رابا شما در بین می گذاریم که بیبروبرگرد بتوانید از رابطهای که با او دارید محافظت کنید، و از روی ناآگاهی کارهایی انجام ندهید که به تلاطم این دوران دامن بزند.
۱. نپرسید: «چته؟»
اشکالی دراین سؤال وجود ندارد، به شرط آنکه هدف ازآن فهمیدن مشکلی باشد که نوجوان با آن مواجه است. اما استفاده از این سؤال و لحنی که طبق معمول با آن ادا میشود خیلی بیشتر از انچه بتوان گفت مناسب است، ناشی از فورانِ ناسنجیدهی خشمِ پدر و مادری است که شکیبایی خودرا از دست دادهاند.
بدتر از این پیامی است که چنین سؤالی به همراه خود منتقل می کند، اینکه شما فکر میکنید عیب و نقصی اساسی دربارهی فرزندتان وجوددارد که هرگز قرار نیست تغییر بکند.اما واقعا مشکل نوجوانان چیست؟ قشر پیشانی مغز، که مسئول نظارت تکانهها، استدلال منطقی و برنامهریزی است، آخرین بخشی است که در سنین پس از کودکی مجددا بازسازی می شود.
در زمانی که این تنظیم مجدد در حال انجام است، مسیرهای تصمیمگیری مغز یکبار دیگر به سمت آمیگدال هدایت می شوند. آمیگدال بخش آغازینی از مغز است و به تهدیدهای ادراک شده توسط فرد به صورت آنی و احساسی پاسخ میدهد.
پزشک فرنسس جنسن «Frances Jensen»، عصبشناس و نویسندهی کتاب مغز نوجوانان میگوید: «وقتی بدانید لُب پیشانی مغز، که مسئول قضاوت، بازرسی تکانهها، خلقوخو و احساسات است، آخرین بخشی است که به پیشرفت نهایی خود می رسد، حال و هوای نوجوانی بسیار بیشتر منطقی بنظر خواهد رسید.»
بنابر این مغز نوجوان هنوز نمی داند که چطور باید خودش را تنظیم کند. نوجوانان مثل خودروهای فِراری با ترمزی ضعیف هستند؛ یعنی احساساتی شدید اما نظارتِ ضعیفی روی آنها دارند.شاید فکر کنید که چه فرقی میکند؟
نوجوانان به هرحال هیچوقت حرف گوش نمی دهند، اما برعکس، آنها حساسیت فوقالعاده زیادی نسبت به نظرات ما دربارهی خودشان پیدا می کنند. وانمود به اینکه به حرفهای ما اهمیت نمیدهند از این واقعیت ناشی میشود که می خواهند از این آسیبپذیریِ خود محافظت کنند «نوعی مکانیسم دفاعی».
دریافت چنین پیامهای ناامیدکنندهای «مانند این سؤال که «چته؟»» از سوی پدرومادر که انتظار میرود بیشترین محبت رابه او نشان بدهند می تواند زخمهای عمیقِ روحی در نوجوانِ سردرگم ایجاد کند.این پیامهای پدر و مادر در نوجوان درونی میشود و به خودخوریهای ناخوشایند در او تبدیل میگردد. وقتی این صداها در مغز منعطف نوجوان جا خوش کند خاموش کردن آنها کار دشواری خواهد بود، علاوه بر اینکه مسیرهایی را در مغز او بجای می گذارد که سلامت روانی آیندهی نوجوان را تحت تأثیر منفی قرار می دهد.
در عوض، هدیهای ارزشمند که می توانید دراین سن به نوجوانتان بدهید، علاوه بر درک اتفاقاتیکه در مغز او در جریان است مفهومی است با نام «نگرش رشد».رویکرد نگرش رشد که استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، کرول دواک «Carole Dweck»، آنرا مطرح کرده است به زبان ساده یعنی هیچ ویژگی منفیای وجود ندارد که تغییرناپذیر و قطعی باشد،
و اینکه همه یی انسانها می توانند متحول بشوند و تغییر کنند. آخرین مطالعات علمی انجام شده روی مغز نوجوانان اثبات می کند که نگرش رشد کاملا در مورد آنها مصداق دارد.
۲. صدایتان را بالا نبرید
با این حال که سعی میکنیم صدایمان را بر سر کودکان بلند نکنیم، چون با اینکار احساس قلدری به ما دست می دهد، اغلب وقتی اندازهی جسمی فرزندمان به خودمان نزدیکتر میشود گرایش داریم با صدای بلند تری با او حرف بزنیم. کاملا از کوره در رفتن می تواند ساده ترین، یا شاید تنها راه ممکن، برای این باشدکه به نوجوان نشان بدهید مشکلی وجوددارد.
در مواقع این چنینی «مغز خزنده»ی ما که غرایز اولیهی جنگ یا گریز رابه راه میاندازد بازرسی رابه دست میگیرد بدون اینکه فرایندهای پیچیدهتر شناختی که شانس تعدیل افکارمان را فراهم میآورند بکار برده باشیم.در چنین مواقعی است که حرفی می زنیم که بعداً از گفتنش پشیمان میشویم، اغلب در مورد رفتار فرزندانمان کلیگوییهای مخربی انجام می دهیم، چیزی که آنها فرار ازآن را ناممکن می بینند.
اما اجازه بدهید که خانه پناهگاه امنی باشد که نوجوانان از فشارهای دنیای بیرون برای آرام شدن و بازیابی انرژیشان به آن پناه میآورند.از این گذشته با اینکار به مغز تأثیرپذیر نوجوان یاد می دهید که فریاد زدن پاسخ مناسبی است، و چرخهی یک واکنش منفی رابه راه میاندازید و این یعنی کسیکه در دسترس فریاد قرار خواهد گرفت نهایتا خودتان هستید. در واقع طبق تحقیق چاپ شده در مجلهی رشد کودک «Child Development»
نوجوانان ۱۳ سالهای که تحت تربیت سختگیرانهی کلامی والدین قرار داشتند در ۱۴ سالگی نشانههای افسردگی بیشتری را بروز میدادند. این نوجوانان همچنین نشانههای بیشتری از رفتار نامناسب مانند پرخاشگری و خشم داشتند.
۳. نقش راهنمای شغلی فرزندتان را بازی نکنید
وقتی کودکان دبستان را پشت سر می گذراند اغلب پدرومادرها نگران آمادهسازی آنها برای کنکور می شوند، تقریباً بطور دائم به آنها «گیر» میدهند. اما به این فکر کنید که اگر هر شب وقتی به خانه میرسیدید رئیستان آماده بود تا بابت عملکردتان شما را مؤاخذه کند، چه احساسی پیدا می کردید.
ما گمان می کنیم که نقش مربی فرزندانمان را بر عهده داریم، برای خودمان این حق را قائل هستیم که دائما آنها رابا پیشنهاداتی راجع به انجامِ بهترِ کارها بمباران کنیم.آسیبی ناشی از تهییج آنها برای تلاش بیشتر و انجام کار بهتر می تواند به روابط ما با نوجوان آسیب طولانی مدت بزند. در مطالعهای معلوم شد دانشآموزانی که بر حسب خوب عملکردنشان محبتِ مشروط میگرفتند زمانی که وارد بزرگسالی می شدند بیشتر احتمال داشت که محبتکنندگان مشروط را پس بزنند.
حتی وقتی این کودکان عملکرد خوبی داشتند، رضایت شخصیشان زودگذر بودو اغلب احساس شرمندگی، گناه و کمارزشی داشتند؛ حتی بعد ها بعنوان یک بزرگسال.پس در عوض خانه رابه محلی امن تبدیل کنید که نوجوان بتواند از فشارهای دنیای بیرون برای استراحت و بازیابی نیرویش به آن مراجعه کند.
۴. نوجوان رابه حال خود رها نکنید
با وارد شدن کودکان به سالهای نوجوانی و آنطور که بنظرِ ما میرسد میلِ آنها به تنهایی، مرتکب بزرگترین اشتباه میشویم و تنهایشان میگذاریم.هر چه باشد وقتی نوجوانی گستاخ که مثل یک موجود خطرناک در اطراف می گردد و به دنبال دردسر است راهیِ اتاقش میشود میتوانید نفس اسانی بکشید.
اما اگر اجازه بدهید فاصلهی میان شما و نوجوانتان زیاد شود نمی توانید در زمان لازم که بیشتر از هر وقت در خطر مسائلی مانند افسردگی، اعتیاد به اینترنت، اختلالات خوردن و آسیب زدن به خودش قرار میگیرد به کمک او بروید.هر چه زمان کمتری با آنها بگذرانید آنها بیشتر احساس «غریبگی» خواهند کرد و رفتارهایشان بدتر خواهد شد. اگر احساس میکنید که دیواری میان شما و نوجوانتان کشیده شده است زمان این فرا رسیده که دیوار را پایین بیاورید.
چه با پیادهروی در پارک محله، چه با رفتن به کافیشاپ و خوردن یک قهوه، فرجههایی منظم برای وقتگذرانی دو نفره با نوجوان کنار بگذارید، بی هیچ انتظار متقابلی یا هیچ اشارهای برای تشویق او به انجام کاری.وقتی برای نخستین بار این تقاضای را مطرح کنید احتمالا اشتیاق نوجوان شما برای اینکار درست به همان اندازهای است
که انگار از او بخواهید کف زمین را تی بکشد. استقامت به خرج بدهید. آنها از درون ممنون شما خواهند بود که دوباره میخواهید به خاطر خودشان با آنها رابطه برقرار کنید. اگر برای گذراندن وقت با نوجوانتان استمرار داشته باشید، خانهی شما به مکانی شادتر و با استرس کمتر برای زندگی تبدیل می شود، و این اتفاق آنقدر زود رخ می دهد که شگفتزده خواهید شد.
۵. هیچوقت نگویید: «ما با پدر و مادرمون اینجوری حرف نمیزدیم.»
هیچ چیز نیست که بیشتر از گستاخی آشکار فرزندان کاسهی صبر پدرومادرها را لبریز کند. برای والدینی که خودشان در شرایطی پرورش پیدا کردهاند که هیچ نافرمانیای تحمل نمیشده است و چارهای جز پذیرش بدون چون و چرای قوانین خانه نداشتهاند سخت است
که مبارزه طلبیهای نوجوان را تحمل کنند، زیرا خودشان هیچگاه فضایی برای ابراز مخالفت نداشتهاند. گاهی در اصل ارتباط این پدرومادرها در سنین نوجوانیشان با والدین خود به حدی رسمی و محدود بوده است که درست مانند یک مهمانی فقط بهترین رفتارها امکان بروز داشتهاند. بنابر این طبیعی است که چنین مکالماتی که امروزه شاهد آن هستیم در دنیای دیروز آنقدر امکان بروز نداشتهاند.
هرچند برای اینکه چرا نباید فورانهای احساسی نوجوانان را بعنوان پدر و مادر به خودمان بگیریم دلیلی علمی هم وجوددارد. تحقیق مؤسسهی مکس پلانک در کشور آلمان نشان میدهد دلیل این همه ی اختلاف و اصطکاکی که در رابطهی نوجوانان با والدین وجوددارد این است
که مغز آنها هنوز قابلیت شکیبایی رابه دست نیاورده است. محققان متوجه شدهاند که نوجوانان، تعداد زیادی از رفتارهایشان را بر پایهی لذت آنی و بر اساس این جا و اکنون -و نه آینده- بروز می دهند. در مغز نوجوانان هنوز ارتباطات تکاملیافته بین سلولهای مغزی برای تصمیمگیری، گسترش نیافته است.
البته لازم نیست که چون آنها با تکانههایی روبهرو هستند که یک کودک نوپا آنرا تجربه میکند با آنها مثل یک کودک رفتار کنید.اما با در دست داشتن این اطلاعاتِ پایهای از روانشناسی نوجوانان میتوانید آرامشتان را حفظ کنید. علاوه بر این مطمئن شوید که نوجوان برای به چالش کشیدن حدومرزهایش در مقابل شما، به اندازهی کافی احساس اسانی میکند.
بجای اینکه در مقابله با رفتار زنندهی او از کوره در بروید، اگر وقتی نوجوان رفتاری مؤدبانه دارد تشویقش کنید نتایج بهتری می گیرید.