نشانههایی که اجازه میدهید «جریان شما را ببرد به هر جا که دلش خواست!»
زندگی یک سفر است، نه صرفاً یک مقصد، و بخشی از جادوی آن در لذت کاوش آن نهفته است. اما نکتهای در اینجا وجود دارد.
صبح بخیر _ اگر همواره از این شاخه به آن شاخه بپریم، بدون هدف و بدون آنکه جهت مشخصی تعیین کرده باشیم پرسه بزنیم، لذت کاوش زندگی را از دست میدهیم. گاهی ممکن است حتی خودمان از وضعیت بیهدفیمان آگاه نباشیم.
مثل آن است که وسط اقیانوس، بدون نقشه و قطبنما، در حال حرکت باشیم و فقط اجازه بدهیم که جریان آب ما را ببرد به هر جا که دلش خواست!
حالا، اشتباه برداشت نکنید.
سرگردانی به خودی خود بد نیست. سرگردانی و پرسهزنی گاهی به اکتشافات و تجربههای نامنتظره ختم می شود. اما اگر سرگردانی به شیوه مفروض و اصلی کاوش در زندگی تبدیل شود، میتواند احساس نارضاتی، کلافگی و حتی پشیمانی ایجاد کند.
حال از کجا باید بفهمیم که در زندگی سرگردان هستیم یا نه؟ با راهنماتو همراه باشید تا چند نشانه را با شما در میان بگذاریم که میگویند شما دارید بیهدف در زندگیتان پرسه میزنید.
شناسایی این رفتارها میتواند اولین قدم شما به سوی تعیین مسیر خود و به دست گرفتن کنترل سرنوشتتان باشد.
۱.واکنشی هستید به جای کنشی
ما اغلب به جای آنکه سعی کنیم فعالانه شرایط زندگی را بسازیم، به این شرایط واکنش نشان میدهیم. ما گرفتار الگوها و روزمرگیهایی میشویم که عوامل خارجی آنها را به ما تحمیل کردهاند و سعی نمیکنیم که بر مبنای امیال و ارزشهایمان الگوها و روزمرگیهایمان را شکل بدهیم. مثل این است که در یک بازی شبیه به فوتبال مدام در حال دفاع کردن باشیم به جای آنکه سعی کنیم نوک حمله هم بازی کنیم، فقط داریم توپهایی که به سمتمان پرتاب میشود را مدیریت کنیم. اگر همیشه واکنشی زندگی میکنیم، یعنی در سرگردانی هستیم. ما اجازه میدهیم که جریان رویدادها مسیر را به ما تحمیل کنند و سعی نمیکنیم که سکان کشتی را به دست بگیریم و مسیر را خودمان تعیین کنیم. خیلی راحت میتوانیم خودمان را با عباراتی نظیر اینکه «با جریان پیش میروم» یا «هر چه پیش آید، خوش آید»، فریب بدهیم. اما واقعیت این است که این عبارات صرفا سر باز زدن از مسئولیت برای تصمیمهای آگاهانهای است که میتوانند مسیر ما را تعیین کنند.
نکته کلیدی آن است که از رویکرد واکنشی به رویکرد کنشی تغییر وضعیت بدهیم. یعنی مسئولیت رفتارها و تصمیمهایمان را بپذیریم، آن را با ارزشها و بلندپروازیهایمان همراستا کنیم و سعی نکنیم صرفا به هر آنچه زندگی به سمتمان گسیل میکند، واکنش بدهیم. یعنی فرمان زندگی را به دست بگیریم و مسیرمان را تعیین کنیم. قطعا این انتخاب ترسناک و مبهم است اما در درازمدت مسیری به سمت توانمندی حقیقی و آزادی فردی است.
۲.غفلت از رشد فردی و بازنگری
گاهی آنقدر درگیر روزمرگیها میشویم که اهمیت رشد فردی و بازنگری را فراموش میکنیم. آنقدر روی اهداف خارجی، رسیدن به اهداف و جلب محبت دیگران تمرکز میکنیم که از درون غفلت میکنیم. کار کردن مثل دویدن روی تردمیل میشود و حقیقتا به جایی نمیرسیم بلکه مدام در حال درجا زدن هستیم. بدون آنکه حس واضحی از سمتوسوی زندگیمان داشته باشیم، سرگردان هستیم. چه کنیم؟ سعی کنید خاطرات روزمرهتان بنویسید، در خودتان اندیشه و مراقبه کنید. سعی کنید به ارزشهای اساسیتان وقوف پیدا کنید. چه چیزهایی در زندگی برایتان اهمیت دارد؟ چه کارهایی دوست داشتید انجام بدهید؟ همه را بنویسید و سعی کنید مبتنی بر همین امیال و ارزشها مسیرتان را تعیین کنید.
۳.نادیده گرفتن ندای تغییر
تغییر. واژهای که میتواند در قلب بسیاریمان ترس ایجاد کند. ناشناختهها و عدمقطیعتها ترسناک هستند. اما حقیقت این است که تغییر بخشی ذاتی از زندگی است. مثل رودخانهای که مدام در حال تغییر مسیر است، زندگی هم وضعیت خود را به صورت پیوسته تغییر میدهد. اما وقتی این حقیقت بنیادی را نادیده میگیریم و در برابر تغییر مقاومت میکنیم، شیوه زیست بیهدف را انتخاب میکنیم. ممکن است در شغلی گیر کنیم که رضایتمان را جلب نمیکند یا در رابطهای بمانیم که به سلامتی و بهبود روانیمان کمکی نمیکند. در اعماق وجودمان، ممکن است احساس کنیم که نیاز به تغییر داریم، اما این ندا را نادیده میگیریم. چرا؟ چون تغییر میتواند معذبکننده باشد. اغلب به معنای قدم بیرون گذاشتن از منطقه امن و مواجه شدن با ترسها است. اما نادیده گرفتن ندای تغییر، مثل تلاش برای شنا کردن در خلاف جریان رود است. کاری فرسودهکننده و نهایتا بیثمر است. وقتی تغییر را میپذیریم، خودمان را با جریان طبیعی زندگی همسو میکنیم. به جای آنکه یک سرگردان منفعل باشیم، تبدیل به بازیگری فعال میشویم.
۴.دنبال کردن توهم خوشبختی
به ما اغلب گفته شده که کلید برخورداری از زندگی خوب، تعقیب خوشبختی است. اگر بتوانیم به حدی از موفقیت، ثروت و شهرت دست پیدا کنیم، خوشبختی را احساس خواهیم کرد. اما تجربه نشان داده که این مسیر تله است. جستجوی خوشبختی میتواند ما را بدبختتر کند. چرا؟ چون شادی مقصد نیست، محصول جانبی زیستن در همراستایی با ارزشها و پذیرش تغییرات زندگی است.
۵.الویتدادن به ثروت به جای هدف
پول اغلب سنجه نهایی خوشبختی در نظر گرفته میشود. اما یک حقیقت تلخ وجود دارد و آن اینکه الویت دادن پول به هدف، دستورالعملی قطعی برای بیهدفی است. اشتباه برداشت نکنید، پول هیچ ایرادی ندارد. پول میتواند آسایش، امنیت و فرصتها را ایجاد کند. مشکل آنجایی ایجاد میشود که ما پول را به خودی خود هدف زندگی میبینیم، به جای آنکه به اهدافی بزرگتر فکر کنیم. وقتی هدف ما صرفا تجمیع ثروت میشود، در دریای مادیگرایی سرگردان میشویم و هرگز رضایت حقیقی را کسب نمیکنیم. چرا؟ چون خوشبختی واقعی پول بیشتر نیست. بلکه همراستایی تصمیمات مالی با عمیقترین ارزشها و استفاده از پول به مثابه ابزاری برای ایجاد تغییرات مثبت است. یعنی بتوانیم حس هدفمندی، خلاقیت و مشارکت اخلاقی در اقتصاد را احساس کنیم، نه اینکه صرفا به خاطر خود پول، پول جمعی کنیم.
۶.غفلت از روابط و جامعه
در جهان فراپیوسته ما، خیلی کنایهآمیز است که بسیاریمان احساس انزوا و تنهایی میکنیم. تحقیقات نشان میدهند که تنهایی یک همهگیری رو به رشد است و در آمریکا ۴۰درصد از افراد احساس تنهایی میکنند. با این حال، خیلی ساده میتوانیم از اهمیت روابط و جامعه غفلت کنیم و یک زندگی سرگردان داشته باشیم. ممکن است به قدری در پی اهداف شخصی باشیم که فراموش کنیم روابط با دیگران چقدر اهمیت دارد. اما یادتان باشد که ما ذاتا مخلوقاتی اجتماعی هستیم. ما به واسطه ارتباط، همکاری و تجربههای مشترک شکوفا میشویم. روابط ما با دیگران حسی از تعلق در ما ایجاد میکند و به شکلی چشمگیر به رفاه کلی ما کمک میکند.
۷.دیدن موانع به عنوان شکست نه فرصت
سفر زندگی هرگز سفری با جاده صاف و بیدردسر نیست. پر از بالا و پایین، پیچ و خم و دوربرگردان و موانع است. اما اینکه این موانع را از چه منظری بنگریم، تفاوت ایجاد میکند. وقتی بیهدف در زندگی سرگردان هستیم، این موانع را به مثابه شکست میبینیم. به عنوان موانعی که جاده را مسدود کردهاند و مسیر پیشرفت ما را بستهاند به آنها نگاه میکنیم. این موانع به موانع کلافگی، دلسردی و ناامیدی تبدیل میشوند. اما با یک رویکرد متفاوت هم میتوانیم نگاه کنیم، اگر این چالشها شکست نباشند بلکه فرصتهایی برای رشد و یادگیری باشند چه/ اگر آنها را دعوتی برای سازگاری، رشد و تکامل و رسیدن به نهایت خلاقیتمان ببینیم چطور؟ تغییر در رویکرد، میتواند متحولکننده باشد. تغییر در رویکرد تشویقمان میکند که با آغوشی باز از این موانع یاد بگیریم و آنها را به راهنمایی برای رسیدن به هدف در نظر بگیریم.
بیشتر بخوانید: