روانشناسی

فرصت های بر آب رفته چگونه از روزمرگی‌های زندگی خلاص شویم

صبح بخیر _ آلارم گوشی شروع به زنگ‌زدن کرد تا برای رفتن به سرکار حاضر شوم. با بی‌میلی تمام قطعش کردم و اصلاً دلم نمی‌خواست از رختخواب جدا شوم. نه اینکه خوابم بیاید یا بخواهم بیشتر استراحت کنم، نه! نوعی بی‌میلی شدید برای انجام یک روز تکراری دیگر در من شکل گرفته بود. این روزها را چند سالی است که تکرار می‌کنم مو به مو؛ صبحانه می‌خورم، لباس می‌پوشم به سرکار می‌روم، کارها را انجام می‌دهم عصر به خانه می‌آیم با خانواده چای می‌خورم خانه را نظافت می‌کنم، ظرف‌ها را می‌شویم، لباس‌های شسته شده را در کمدها می‌چینم، شام آماده می‌کنم، شام می‌خوریم و می‌خوابیم و فردا صبح روز از نو روزی از نو!

به ساعت نگاه کردم دقایق دارد به سرعت می‌‎گذرد و ممکن است تأخیر بخورم. لباسم را می‌پوشم، لقمه‌ای برای خود می‌گیرم و در آسانسور ترتیبش را می‌دهم. حتی میل این را ندارم که صبحانه‌ای درست‌وحسابی بخورم. در پارکینگ همسایه‌ام را می‌بینم که او هم مثل همیشه در حال رفتن به سرکار است! سلام می‌دهم سوار ماشین می‌شوم و استارت می‌زنم. همان‌طور که رانندگی می‌کنم به این فکر می‌کنم که مشکل از چیست و چگونه می‌توانم این وضعیت را تغییر دهم. با خودم می‌‌گویم از سرکارم استعفا بدهم و به دنبال شغلی دیگر بگردم شاید روحیه‌ام عوض بشود؛ اما لحظه‌ای بعد خودم را سرزنش می‌کنم تو که کارت خوبه! حقوقت خوبه! چرا می‌خواهی این کار را بکنی؟ بعد فکر می‌کنم شاید اگر خانه را عوض کنم بهتر باشد، خانه جدید، محله جدید، مسیر جدید. غرق در همین افکار هستم که به محل کار می‌رسم. لحظه‌ای بعد پشت میزم نشسته‌ام و در حال انجام کارهای همیشگی. وقت ناهار با یکی از همکارانم در مورد احوالاتم صحبت می‎کنم. به او می‎گویم: من نه با کارم مشکل دارم، نه با خانواده‌ام، نه با همکارانم و نه هیچ چیز دیگر! همه چیز خوب است جز حالم. من نیازمند یک تغییر خوب در زندگی‌ام. امروز فکر می‌کردم که اگر خانه‌ام را عوض کنم شاید روحیه‌ام عوض شود. همکارم خندید و گفت: اوه نه تو زیادی مسئله را پیچیده کرده‌ای. تو فقط درگیر روزمرگی شده‌ای همین!

گفتم: روزمرگی! خوب حالا باید چه کنم که از روزمرگی خلاصی پیدا کنم؟ همکارم گفت: من هم چند وقت پیش به دنبال احساس روزمرگی شدید، افسرده شده بودم و به مشاور مراجعه کردم. او چند راهکار پیشنهاد داد که واقعاً برای برگشتن نشاط به زندگی‌ام میسر بود. توصیه می‌کنم تو هم انجامشان بدهی. مشتاقانه گفتم بیشتر توضیح بده!

اول اینکه نیاز داری تا برای خودت یک هدف تعیین کنی

اگر هدفت خیلی بزرگ باشد ممکن است نرسیدن به آن یا سختی مسیرش تو را ناامید کند برای همین سعی کن چند هدف کوچک‌تر برای رسیدن به آن هدف بزرگ تعیین کنی و به هر کدام که رسیدی برای خود یک جایزه تعیین کنی.

داشتن هدف در زندگی باعث می‎شود که تو انگیزه داشته باشی.

دوم اینکه با دوستانت وقت بیشتری بگذار

با دوستانت بیرون برو، تفریح کن و مسافرت‌های یکی دو روزه برو. سعی کن از میان دوستانت بیشتر با کسانی وقت بگذرانی که آدم‌های شاد و باانگیزه‌ای هستند.

کتاب‌خواندن را در برنامه روزانه‌‎ات بگذار

سعی کن ساعات مشخصی در روز را به مطالعه بگذرانی، حتی چند صفحه مختصر! مطالعه کتاب باعث می‌شود تا زندگی‌‎های دیگران را تجربه کنی خود را به‌جای آنها بذاری، شاد شوی، ناراحت شوی و درس بگیری. زندگی‌نامه‌ها، سفرنامه‌ها، رمان‌ها اغلب نیازی به تمرکز زیاد ندارند و تو می‌توانی با هر روحیه‌ای آنها را بخوانی و لذت ببری. ضمن اینکه خواندن کتاب یک فعالیت مثبت تلقی می‌شود و تو احساس خوب انجام یک کار مفید را بعد از خواندن کتاب خواهی داشت.

یک ساز یاد بگیر

موسیقی گوش کن و سعی کن یک ساز را یاد بگیری. موسیقی به دنیای کسالت‌آور تو رنگ می‎بخشد و باعث می‎شود تا با احساساتت مواجه شوی و به آنها توجه کنی. یک آموزش جدید و پیشرفت در آن به تو انگیزه و امید می‌بخشد و باعث می‌شود تا احساس پیشرفت کنی.

ورزش کن

اگر می‌توانی در یک باشگاه ورزشی ثبت‌نام کن. ورزش‌کردن علاوه بر فواید جسمی و ذهنی بسیاری که دارد باعث می‌شود تو از انجام یک روتین پیوسته برای سلامتی بدنت لذت ببری و احساس نشاط بیشتری داشته باشی.

مسافرت برو

سعی کن با خانواده، دوستان یا حتی تنهایی بیشتر به مسافرت بروی. تو می‌‎توانی هزینه یک مسافرت سنگین را تبدیل به چند مسافرت ارزان‌تر کنی؛ اما در سال بیشتر مسافرت بروی.

دفتر خاطرات روزانه داشته باش

نوشتن خاطرات روزانه نوعی برون‌ریزی احساساتی است که در طول روز با آنها مواجه بوده‌‎ای. ضمن اینکه نوشتن خاطرات باعث می‌شود اهدافت را برای خودت یادآوری کنی و انگیزه‌ات را برای تغییرات زندگی افزایش دهی.

هر سال چکاپ بده

سعی کن سالانه چکاپ بدهی و با مشورت پزشک اگر نیاز است، ویتامین‌هایی را مصرف کنی. چون کمبود برخی ویتامین‌ها در بدن باعث بروز برخی افسردگی‌‎ها و … در زندگی می‌شود.

ساعت ناهار تمام شده بود و دیگر باید برمی‌گشتیم پشت میزهایمان. از او تشکر کردم و به او گفتم خوب حالا که مسئله برایم روشن شده، سعی می‌کنم تغییراتی را ایجاد کنم، اما می‌دانی پیداکردن وقت آزاد برای انجام برخی از این مواردی که گفتی تقریباً نشدنی است. مثلاً رفتن به کلاس موسیقی یا باشگاه ورزشی. گفت: بیلبوردهایی که اخیراً در سطح شهر نصب شده با عنوان ” فرصت‎‌های بر آب رفته” را دیده‌ای؟ من مطمئنم در زندگی هر کدام از ما فرصت‎‌‌های مرده زیادی می‌‎توان یافت و آنها را تبدیل به فرصتی پویا کرد. سعی کن روزانه برنامه داشته باشی تا بتوانی از فرصت‌های مرده زندگی‌ات خلاص شوی!

بیشتر بخوانید:

فرمولی برای همیشه عاشق ماندن

منبع
تصویر زندگی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا