ضرب المثل اگر برای من آب در نمی آید
در ایامی که آب آشامیدنی و آب کشاورزی از قنات به دست می آمد...
صبح بخیر _ در ایامی که آب آشامیدنی و آب کشاورزی از قنات به دست می آمد. یکی از مهم ترین و موثرترین کارهای افراد نیکوکار، هزینه کردن در زمینه ساخت قنات برای اهالی روستا بود. به همین خاطر در یکی از روزها یکی از این نیکوکاران تصمیم به ساخت چاه قنات برای روستای خود گرفت. در اولین فرصت یک چاه کن ماهر استخدام کرد و تپه ای در اختیار او گذاشت تا کارش را انجام دهد و یک قنات با آب گوارا تحویل روستا دهد.
چاه کن همراه با چند نفر از زیردست هایش روزها و هفته ها کار کردند و چاه کندند اما متاسفانه به آب نرسیدند. هر روز غروب هم مرد نیکوکار به چاه کن و کارگرانش سر می زد، تا هم حقوق روزانه ی آنها را بدهد و هم از چگونگی روند کار مطلع شود.
در روزهای آغازین چاه کن خیلی امیدوارانه می گفت: «انشاء الله به زودی به آب گوارا خواهیم رسید»؛ اما هر چقدر که طولانی تر می شد به نا امیدی بیشتری هم می رسیدند و دست و دلشان به کار کردن نمی رفت. در حقیقت هیچ کدام از چاه هایی که کنده بودند، به سفره آبهای زیرزمینی راه پیدا نکرده بودند.
بنابراین چاه کن یواش یواش غُر زدن و نالیدن را شروع کرد و از نامناسب بودن تپه ای که مرد نیکوکار برای قنات انتخاب کرده بود، صحبت می کرد. به هرحال با این که مرد نیکو کار باید زودتر از چاه کن ناامید می شد، این طور نبود. مرد خیر همیشه غروب به غروب بعد از دادن دستمزد چاه کن و کارگرانش می گفت: «به خدای مهربان توکل کنید و کارتان را ادامه بدهید، مطمئن باشید به آب می رسید.»
چاه کن چند روزی امیدوارانه کارش را پیش برد و دوباره به صاحب کار گفت: «من بعید می دانم که این چاه ها به آب برسد. هم ما وقتمان را هدر می دهیم، هم تو داری بیهوده پول هایت را خرج می کنی. بنابراین تا بیشتر از این ضرر نکرده ای، دست از این کار بردار و یا این که تپه بهتری برای ما انتخاب کن»
مرد نیکوکار گفت: «این جا بهترین تپه است و نزدیک مردمی می باشد که شدیدا به آب نیاز دارند. پس بهتر است امیدوارانه کارتان را ادامه دهید تا به لطف خدا به آب برسیم»
چاه کن گفت: «من تا به امروز صدها قنات درست کرده ام. هیچ کدامشان این همه کار نبرده. من واقعا دیگر دستم به کار نمی رود.» نیکوکار گفت: « مگر نمی دانید هر چقدر چاه های قنات دیرتر به آب برسند، بهتر است چون به سفره های آبی که در اعماق زمین وجود دارد، راه پیدا می کند و آب بیشتر و گواراتری به مردم می رسد.»
چاه کن گفت: «قربان، من حرفه و تخصصم همین است و می دانم که از چاه های روی این تپه آبی در نمی آید. اجازه بدهید چاه کندن را تعطیل کنیم و برویم. ما دیگر نمی توانیم ادامه بدهیم.» مرد خیر بلافاصله گفت: «به حق چیزهای ندیده! من که هر روز دستمزد شما را می دهم و به نتیجه نمیرسم باید ناامید بشوم یا شما که این چاه ها چه به آب برسد و چه نرسد، کارتان را می کنید و پولتان را می گیرید؟ اگر از این چاهها برای من آب در نمی آید، برای شما که نان در می آید. خواهشاً ناامید نشوید و ادامه دهید.»
نیکو کار راست می گفت. در هر صورت آنها غروب به غروت دستمزد خودشان را می گرفتند. بنابراین چاه کن و کارگرانش قانع شدند باز هم مشغول کندن چاه ها شدند. روزها ادامه دادند تا بالاخره به آبی بسیار زیاد، شیرین و گوارا رسیدند.
از آن روزگار به بعد به کسی که برای انجام کاری که برایش سود دارد، بهانه تراشی کند، می گویند: چرا این کار را نمی کنی؛ «اگر برای من آب در نمی آید، برای تو که نان در می آید»
بیشتر بخوانید:
چرا میگویند «وقت گل نِی»؟ ( فیلم)