داستان کوتاه

شازده کوچولو

کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی !

روباه گفت :
صبح بخیر _ کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی !
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی ، من از ساعت سه تو دلم قند آب می‌شود و هر چه ساعت جلوتر برود، بیش‌تر احساس شادی و خوشبختی می‌کنم !
ساعت چهار که شد دلم بنا می‌کند شور زدن و نگران شدن. آن وقت است که قدر خوشبختی را می‌فهمم !
امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم ؟!
هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد …

• آنتوان دوسنت اگزوپری
• شازده کوچولو

بیشتر بخوانید:

داستان روزی که آلمان ساکت شد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا