داستان کوتاه

داستان کوتاه من هم مسافرم…

مردي جهانگردی شنید روحانی مقدسی در سرزمين خاور زندگی میكند...

صبح بخیر _ مردی جهانگردی شنید روحانی مقدسی در سرزمین خاور زندگی میکند. وسایلش را جمع کرد تا برود و شکوه و بزرگی وی را ببیند. وقتی به منزل روحانی رسید وی را در کلبه محقری تنها یافت در حالی که در آن منزل جز یک قفسه کتاب و میز و صندلی چیزی وجود نداشت.

مرد جهانگرد از روحانی پرسید:« پس وسایل منزل شما کجاست؟»

روحانی پرسید:« وسایل تو کجاست؟»

مرد جهانگرد جواب داد:« من وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم.»

روحانی نیز جوابداد:« من هم وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم…»

 

بیشتر بخوانید:

داستان کوتاه قایق تان را به کدامین ساحل بسته اید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا