داستان کوتاه اشتباه کردن
در رستوراني گروهي ماهيگير دور هم جمع شده و در حال خوردن قهوه و گپ زدن بودند.
صبح بخیر _ در رستورانی گروهی ماهیگیر دور هم جمع شده و در حال خوردن قهوه و گپ زدن بودند.
درست در لحظهای که یکی از ماهیگیران با دستش در حال نشان دادن اندازه ماهی بزرگی بود که از تورشان دررفته بود، پیشخدمتی از کنار او گذشت و ضربه دست او باعث شد که قهوه داخل لیوان به دیوار سفید رستوران پاشیده شود و لکه سیاه آن شروع به پایین آمدن از روی دیوار کند.
پیشخدمت با دیدن منظره بیدرنگ دستمالی از پیشبند خود بیرون کشید و به تمیز کردن آن پرداخت، اما لڪه سیاه قهوه از روی دیوار زدوده نشد.
در آن لحظه، مردی از پشت یکی از میزهای رستوران بلند شد و به سمت لکه سیاه رفت.
او یک مداد شمعی از جیب خود درآورد و در حالی که همه به او خیره شده بودند، شروع به کشیدن طرحی روی لڪه سیاه کرد.
چند دقیقهای نگذشته بود که تصویر زیبایی از یک گوزن با شاخهای بلند روی آن دیوار نقش بست…
مرتکب اشتباه شدن در زندگی همه ما وجود دارد،
اما در زندگی هستند کسانی که اشتباه را با آغوش باز میپذیرند، آن را تغییر میدهند و به چیزی دلپذیر تبدیل میکنند….
بیشتر بخوانید: