آبان تتر
داستان کوتاه

داستان خنده دار مظفرالدین شاه و سربازان

روزی مظفرالدین شاه وارد مجلسی می شد، جلوی در ورودی دو نفر سرباز ایستاده بودند...

صبح بخیر _ روزی مظفرالدین شاه وارد مجلسی می شد، جلوی در ورودی دو نفر سرباز ایستاده بودند.
شاه روی به یکی از آن ها کرده و پرسید: اسم تو چیست؟
مأمور گفت: قربانعلی.
پرسید: این چیه که در دست داری؟
گفت: اسلحه است.
شاه گفت: باید از آن به خوبی مواظبت کنی، این تفنگ مثل مادر توست.

بعد شاه از دیگری پرسید: این که در دست داری، چیست؟
مامور دوم گفت: قربان. این مادر قربانعلی است.

 

بیشتر بخوانید:

داستان کوتاه شادی و غم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا