صبح بخیر _ به هر حال روزی زمان آن میرسد که پسرتان به تنهایی دوچرخهاش را سوار میشود و دور از شما از این تفریح لذت میبرد یا دختر کوچکتان برای اولین قرار خود بیرون میرود. قبل از اینکه متوجه شوید زمان با چه سرعتی میگذرد، میبینید که دخترتان به تنهایی به سمت دانشگاه میرود. واقعیت این است که دوست داشتن فرزندانمان یعنی رها کردن او. در واقع تربیت یک کودک مستقل هنر است و لطفی که از همان کودکی در حق بچههایتان خواهید داشت.
چطور یک کودک مستقل تربیت کنیم؟
سوال اصلی این است: بهترین شیوه آموزش استقلال به کودکان چیست؟ در اینجا ۶ استراتژی برای تربیت فرزندان مستقل آورده شده است:
کاری که خودش میتواند انجام دهد برای او انجام ندهید
شاید با بستن بند کفشهایشان، ریختن شیر در لیوان یا انجام تکالیف ریاضیاش به آنها کمک کنید. مشکل اینجاست که این کمکها ادامه بیابد و بزرگتر هم بشود. خیلی زود، به جایی میرسیم که آنها یا از ما انتظار کمک زیادی دارند یا باور ندارند که خودشان میتوانند کارها را انجام دهند.
تا حد زیادی، کمک به فرزندانمان بخشی از شرح وظایف ماست. قرار است به کودکان نوپا کمک کنیم زیپ کت زمستانی خود را ببندند و بچههای خواب آلود را به سمت تختهای نرم و گرمشان راهنمایی کنیم. اما انجام منظم کارهایی که بچهها میتوانند خودشان انجام دهند، باعث میشود آنها بیشتر به ما وابسته شوند.
بر اساس علم روانشناسی وظیفه اصلی ما به عنوان مراقب این است که فرزندانمان را از وابستگی کامل به استقلال کامل سوق دهیم. اگر این کار را نکنیم، از پیشرفت آنها جلوگیری خواهیم کرد (و زندگی خود را سخت تر میکنیم).
بسیار وسوسه انگیز است که کارهای فرزندانمان را انجام دهیم، خواه به دلیل محبت زیاد و خواه برای انجام سریعتر آن کار. اما بهترین توصیه این است که در برابر این میل مقاومت کنید و آنها را به خودکفایی تشویق کنید.
بر نقش هر فرد در کارهای مربوط به خانواده تمرکز کنید
هر یک از اعضای یک خانواده نقش مهمی در اداره موفق خانواده ایفا میکند. اگر هدف ما بزرگ کردن بچههای مستقل است، مهارتهای اساسی وجود دارد که آنها به عنوان یک بزرگسال کارآمد به آن نیاز دارند. یادگیری نحوه تمیز کردن خانه، پختن غذاهای سالم و تعویض پوشک خواهر و برادر کوچکتر باعث صرفه جویی در وقت و آموزش بچهها میشود.
از تا کردن لباسها گرفته تا برداشتن اسباببازیها، وقتی از بچهها انتظار داریم که به روشهای مناسب سنشان کمک کنند، متوجه میشوند که برای تیم خانواده ضروری هستند. این روند باعث افزایش اعتماد به نفس آنها میشود و آنها را تشویق میکند بیشتر کمک کنند!
جنبه کمک کننده قضیه این است که این وظایف را «مشارکتهای خانوادگی» بنامیم – زیرا عبارت «کارِ خانه» واژهای بیشتر با کار خستهکننده، نامطلوب و کسلکننده مرتبط است. هرچه بچهها زودتر بخشی از وظایف روزانه را انجام بدهند، برای همه بهتر است.
محیطی پر از تصمیم گیری داشته باشید
همه ما هر روز را پر از صدها انتخاب میگذرانیم. پیتزا یا پاستا؟ دامن قرمز یا آبی؟ ویولن یا ویولن سل؟ کالج چهار ساله یا دو ساله؟ اینکه به فرزندمان اجازه بدهیم انتخابهای متناسب با سنشان داشته باشند، احساس کنترل و تسلط بر زندگی به آنها میدهد. تصمیم گیریها در عین حال منجر به تفکر مستقل و انجام کارها به صورت مستقل میشود.
نکته کلیدی این است که تصمیم گیری را به بخشی عادی از روال و محیط خانواده خود تبدیل کنید. این روند میتواند به معنای هر چیزی باشد، از انتخاب تنقلات سالم برای کودک ۴ سالهتان تا اجازه دادن به کودک ۱۲ سالهتان که برنامه بعد از مدرسهاش را خودش بچیند.
آنها را به تلاش کردن تشویق کنید و شکستها را جشن بگیرید
این توقع که کودکتان در همه چیز به بهترین سطح ممکن برسد، تنها او را مضطرب و نگران میکند. بعضی از بچهها آنقدر در ترس از شکست غرق شده اند که حتی تلاش هم نمیکنند. خواه فرزندتان برای کالج درخواست دهد و خواه برای مصاحبه شغلی آماده شود، باید برای ناامیدی هم آماده باشد و بداند که از شکستهایش باید درس بگیرد.
برای اینکه به بچهها کمک کنید بر این مشکل غلبه کنند، روی کیفیت تلاشهایشان تمرکز کنید. اگر فرزندتان برای امتحان زیست شناسی به سختی درس خواند و نمرهاش کمی پایین شد، باز هم لازم است تلاشهای او را تحسین کنید.
ما همچنین میتوانیم با تشویق بچهها به امتحان کردن چیزهای جدید، خارج شدن از منطقه امن و خلاقیت به خرج دادن، روی تلاشهایشان تمرکز کنیم – همه اینها برای تقویت استقلال کودکان بدون فشار برای رسیدن به موفقیت یا کامل بودن بسیار موثر هستند. در حالت ایدهآل، آنها یاد میگیرند که اصلاً از شکست نترسند، زیرا شکست اصل ماجرا نیست. تلاش چیزی است که آنها را روی پای خود نگه میدارد.
حل مسئله را به آنها بیاموزید
خیلی سخت است که غریزه پدر یا مادر بودن را مهار کنیم و مشکلات فرزندانمان را حل نکنیم. اما وقتی صحبت از تربیت کودکان مستقل و تشویق آنها به انجام کارها به تنهایی میشود، حل مساله و مشکل موضوع بسیار مهمی است.
در عوض، میتوانیم با دادن فرصتی برای یافتن راهحلهای خوب به آنها کمک کنیم. یکی از راههای آموزش حل مساله این است که از بچههایمان بپرسیم «چطور؟»
“چطور توانستی حال خواهرت را بهتر کنی؟”
“چطور باید به موقع از خواب بیدار بشی و به سرویس مدرسه برسی؟”
درست مانند یک محیط غنی از تصمیم، اگر بخواهیم روزی بچهها خودشان فکر کنند، نمیتوانیم همه پاسخها را در اختیارشان بگذاریم. میتوانیم به آنها اطمینان دهیم که برای هر پیشنهاد و کمکی در دسترس هستیم، اما بهترین کار برای آنها این است که خودشان به نتیجهگیری برسند.
اجتناب از حل مشکلات فرزندان به آنها کمک میکند تا نسبت به تواناییهایشان اطمینان داشته باشند.
«روح» فرزندتان را تغذیه کنید
یکی از بهترین کارهایی که میتوانیم برای تربیت یک کودک مستقل و ایجاد استقلال در فرزندانمان انجام دهیم – به خصوص اگر میخواهیم آنها به تواناییهای خود اطمینان داشته باشند – این است که روی نقاط قوت و ویژگیهای منحصر به فردشان کار کنیم.
اگر با برچسب نزدن به فرزندانمان این روند را شروع کنیم، بهترین حالت است. حتی اگر اوایل متوجه نقاط قوت یا ضعف فرزندمان شویم، نباید طوری رفتار کنیم که فرزندانمان احساس کنند آن چیزی هستند که ما تعریف میکنیم.
مثلا والدین برونگرا ممکن است یک کودک ۶ ساله درونگرا داشته باشند که دوست دارد به تنهایی بازی کند و ترجیح میدهد با بچههای دیگر صحبت نکند. هنگامی که او از صحبت با دوستان و خانواده خودداری میکند، آنها تمایل دارند که او را “خجالتی” صدا کنند.
حتی اگر برخی از رفتارها یا ویژگیها واقعا وجود داشته باشند، لزوماً (بهخصوص در سنین جوانی) خیلی مشخص نیستند. ما نباید به خاطر ویژگیهای فرزندمان به آنها برچسب بزنیم و قرار نیست کاری کنیم که آنها فکر کنند برخی ویژگیهای بد دارند.
یک کودک درونگرا در به تنهایی بازی کردن خود میتواند مهارتهای مهندسی لگو را در خود تقویت کند یا تخیلی فوقالعاده و بیرون از چهارچوب در خود ایجاد کند. هر دوی اینها، مهارتها و نقاط قوتی هستند که صرف نظر از هرگونه تردید اجتماعی آشکار، باید پذیرفته شوند.
حتی اگر لازم است در مورد ویژگی فرزندتان توضیحی بدهید، بهتر است به جای اینکه بگویید او خجالتی است، اینطور عنوان کنید که دخترم/پسرم برای نزدیک شدن به آدمها و اعتماد به آنها کمی زمان نیاز دارد. کودکانی که بازخورد مثبت میشنوند زمان کمتری را صرف بال و پر دادن به خصیصههای نامناسب خود میکنند و زودتر آنها را کنار میگذارند. هنگامی که در نهایت مستقل و وارد جامعه میشوند، آگاهی از این نقاط ضعف و قوت به آنها کمک میکند تا سبک زندگی، شغل و حتی شریک زندگی مناسب را انتخاب کنند. در مجموع، تغذیه روحیه کودک باعث میشود که با اعتماد به نفس شده و ذهن قدرتمند داشته باشند.
کلام پایانی
بهعنوان پدر و مادر، اینکه فرزندانمان به ما اتکار دارند لذت بخش است. اینکه برای راهنمایی گرفتن یا محبت دبدن به ما رجوع میکنند، حس خوبی در ما ایجاد میکند.
با این حال، باید به خود یادآوری کنیم که هدف بلندمدت ما این است که فرزندانمان را از وابستگی کامل به خودمان رها و آنها را به مسیر موفقیت و استقلال هدایت کنیم. تربیت کودکان مستقل ممکن است در ابتدا کمی ترسناک باشد. اما باور کنید، تشویق به استقلال فرزندانتان هدیه ای است که در نهایت آنها بابتش شکرگزار خواهند بود.
بیشتر بخوانید:
آدم های اصیل و آدم های قلابی زندگیتان را بشناسید