روانشناسیویژه/توضیح دار

با خواندن این ۸ پیام صمیمانه، زندگی‌تان کاملا شیرین می‌شود

یک ردیتور از باقی کاربران ردیت پرسید:"چه تغییری در عادات روزانه برای شما تاثیری باورنکردنی بر سلامت روانتان داشت؟". با توجه به رواج مشکلات ریز و درشت روانی می‌شد پیشبینی کرد که این پرسش خیلی زود پاسخ‌های فراوانی دریافت خواهد کرد. پاسخ‌هایی که هرچند از طرف یک متخصص تجویز نشده اما دست‌کم می‌دانیم در زندگی انسانی کم و بیش شبیه به ما تاثیری مثبت داشته و صرفا از روی منفعت‌طلبی ارائه نشده است.

صبح بخیر _ بدون تعارف من و شما در دنیایی متفاوت با تمام انسان‌هایی زندگی می‌کنیم که تابحال روی زمین زندگی کرده‌اند. دنیای من و شما سرعتی باورنکردنی دارد و این سرعت حتی برای پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما هم سرگیجه‌آور است چه برسد به آدم‌هایی که ۱۰۰ یا ۲۰۰ یا ۵۰۰ سال قبل زندگی می‌کردند.

در دنیای ما به معنی واقعی کلمه همه‌چیز نسبی است و تقریبا هر روز و هر هفته و هر ماه برای تمام مفاهیم تعریفی جدید عرضه می‌شود. اگر به تمام خصوصیات دیوانه‌کننده عصری که در آن زندگی می‌کنیم، مشکلات ریز و درشت(اکثرا بسیار درشت) کشورمان در زمینه اقتصادی و اجتماعی و …(خودتان بهتر از من می‌دانید) را هم اضافه کنیم نه تنها درگیری با مشکلات روانی عجیب نیست بلکه شاید از نظر هر آدم عاقلی عدم درگیری با چنین مشکلاتی در چنین شرایطی عجیب باشد.

از این مقدمه یا درد دلِ طولانی که بگذریم به موضوع این مقاله می‌رسیم. این مقاله از سبکی پیروی می‌کند که حتما برای مخاطبان همیشگی برترین‌ها آشناست. مقاله‌هایی که با یک پرسش در شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب آغاز می‌شود و پاسخ‌های کاربردی کاربران متن آن را می‌سازد. موضوع مقاله امروز اما رابطه‌ای مستقیم با سلامت روانمان در این دنیای عجیب و غریب و پرهیاهو دارد.

کاربران پرسید شده: چه تغییری در عادات روزانه برای شما تاثیری باورنکردنی بر سلامت روانتان داشت؟. با توجه به رواج مشکلات ریز و درشت روانی می‌شد پیشبینی کرد که این پرسش خیلی زود پاسخ‌های فراوانی دریافت خواهد کرد. پاسخ‌هایی که هرچند از طرف یک متخصص تجویز نشده اما دست‌کم می‌دانیم در زندگی انسانی کم و بیش شبیه به ما تاثیری مثبت داشته و صرفا از روی منفعت‌طلبی ارائه نشده است.

تذکر مهم: این مقاله و راهکارهایش قرار نیست جایگزینی برای مراجعه به یک متخصص باشد. همان‌طور که پیش از این بارها و بارها گفته شده راه درمان بیماری‌های ساده یا پیچیده روانی دقیقا مانند راه درمان مشکلات جسمی از مطب یک متخصص می‌گذرد.

خواب و خواب و خواب

کاربری به نام حمیرا نوشت که برای شخص من دست برداشتن از نادیده گرفتن نیاز بدنم به استراحت تاثیری باورنکردنی روی روحیه و سلامت روانم گذاشت. البته مواردی مانند قطع کردن مصرف الکل و کاهش مصرف کافئین هم بود اما حتی آن‌ها هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم به خواب مربوط می‌شدند. اگر بسیار کمتر یا بسیار بیشتر از مقدار توصیه شده برای سنتان می‌خوابید انتظار غیب شدن افسردگی و بیدار شدن با یک مود خوب را نداشته باشید. از من بشنوید و فقط برای چند هفته به ساعت و کیفیت خوابتان توجه کنید و از نتیجه شگفت‌زده شوید.

دست از راضی کردن همه بردار

میلاد دیگر کاربر توئیتر هم گفت: من نمونه‌ای از آن آدم‌هایی بودم که اگر حتی یک همسایه یا همکاری دور مشکلی با من داشت باید همه زندگی‌ام را متوقف می‌کردم و مشکل را حل می‌کردم. سلامت روان و کیفیت زندگی من از لحظه‌ای دگرگون شد که پذیرفتم بسیاری از آدم‌ها بدون هیچ دلیلی با تو مشکل دارند و صرف عمر باارزشت برای چنین چیزی احمقانه است. نمی‌توانید تصور کنید از لحظه‌ای که با این مسئله کنار آمدم چقدر زندگی راحت شد. حالا در ۹۹‍% مواقع به خودم فکر می‌کنم، به راحتی آب خوردن در مقابل درخواست یا دعوت دوستان و فامیل و همکارها نه می‌گویم و نمی‌توانم متوجهتان کنم که چقدر زندگی‌ام متحول شده است.

قید حرفه و رابطه مزخرف را هرچه زودتر باید زد

محسن هم اینگونه نظر داد: زندگی من یک جهنم واقعی بود. من معلم مقطع دبیرستان بودم. شغلی بسیار پراسترس که باید فقط روزی دو بسته سیگار می‌کشیدم تا سکته نکنم. کار که تمام می‌شد تازه استرس دیدن آدمی که از من متنفر بود آغاز می‌شد و آرزو می‌کردم کاش هنوز سر کلاس بودم.

یک روز بالاخره با خودم فکر کردم چرا به زندگی در این جهنم ادامه می‌دهم؟ مگر قرار است چقدر زنده باشم و چندبار زندگی کنم؟ تغییر شغل و انجام کارهای طلاق اصلا ساده نبود. من هم مانند تک‌تک شما هزاران مسئله و وابستگی ریز و درشت داشتم اما به حرف انسانی که شاید دارد آینده شما را زندگی می‌کند گوش کنید. من حالا هر روز با لبخند چشم‌هایم را باز می‌کنم و حتی فکر سیگار کشیدن هم برایم عجیب است. شما هم مانند من لیاقت یک زندگی بدون استرس را دارید.

می‌دانم کلیشه‌ است اما …

رضا هم در توئیتی گفته است: اجازه دهید همین اول کار بگویم که من هم دقیقا شبیه به الان شما راجع به ورزش فکر می‌کردم. به آدم‌هایی که ساعت پنج صبح در خیابان‌ها می‌دویدند نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم چه دیوانه‌های سرخوشی. تقریبا هر روز افسرده‌تر از روز قبل بودم و تقریبا روزی یک بار مادرم درباره تاثیر ورزش بر حال خرابم به من می‌گفت و من فکر می‌کردم او هیچ ایده‌ای ندارد من چه حالی دارم.”

“اگر همین حالا از بیدار شدنتان چند ساعت گذشته و توان بلند شدن از روی تختتان را ندارید، اگر مانند دیروز پس از بیداری بدون هیچ دلیلی یک ساعتی گریه کرده‌اید باید بگویم من هم مثل شما بودم و باور نمی‌کنید فعالیت بدنی منظم برای شما مانند معجزه است.”

می‌دانم. مشکل اصلی اینجاست که هیچ فرد افسرده‌ای توان روانی و جسمی و ورزش کردن را ندارد. اما خواهش می‌کنم از شخصی که دقیقا مانند شما بوده بشنوید. خودتان را مجبور کنید و فقط برای سه هفته به صورت منظم(هر روز یا ۵ بار در هفته) ورزش کنید. فقط برای ۱۵ دقیقه. قول می‌دهم پشیمان نمی‌شوید.

گاهی باید برخی افراد را جا گذاشت

اکانت کاربری تندرست هم واکنش نشان داد : من در تمام عمرم بسیار آدم احساساتی بودم. تقریبا در تمام زندگی‌ام فکر می‌کردم باید حتی شده خودم را بکشم تا همسری که ۱۰ سال کنار هم زندگی کرده‌ایم یا دوست ۱۵ ساله‌ام خوشحال و راضی باشند. در نهایت البته نگاهم به دنیا تغییر کرد.”

من توانستم این اصل ساده را بپذیرم که همه انسان‌ها از جمله من تغییر می‌کنند و گاهی این تغییرات به شکلی است که هم برای شما و هم برای خود آن فرد بهتر است که ارتباطتان قطع شود. از لحظه‌ای که این موضوع را پذیرفتم تازه دریافتم راضی نگه‌داشتن همه چه بار سنگینی روی دوش من بود و این موضوع دلیل چه حجم بزرگی از استرسی بود که فکر می‌کردم قرار است تا ابد با من باشد.

ترک شغل سمی

در ادامه نظرات مطرح شده مشکات نوشت: از وقتی به یاد می‌آورم از مدرسه گرفته تا دانشگاه و بعد از آن در محل کارم همواره به من زور گفته شد. همیشه مسخره شدم. همیشه بیشتر از همه کار کردم و کمتر از همه مورد توجه قرار گرفتم. برای من استعفا دادن از شغل پراسترسی که داشتم اولین و مهم‌ترین قدم برای تغییر بود.

شغلم را که تغییر دادم انگار روزنه‌هایی برای رسیدن نور به زندگی تاریکم باز شد. تازه فهمیدم این شغل داشت از درون من را می‌خورد. تازه فهمیدم می‌شود در ساعاتی که در خانه هستم یا در روزهای تعطیل به کارم فکر نکنم. می‌دانم که شاید برایتان خنده‌دار باشد اما چند روزی است که حتی شروع به دفاع کردن از حقم کرده‌ام و امیدوارم طی چند سال آینده کاملا تغییر کنم.

ترک رابطه سمی

خشایار هم اظهارنظر کرد: نمی‌خواهم یک مشت حرف کلیشه‌ای بهتان تحویل دهم پس از تجربه خودم می‌گویم. من با فردی در رابطه بودم که عاشقش بودم(او هم عاشق من بود) اما به دلایلی این رابطه برای من پر شد از انواع و اقسام آزارها. از آزار کلامی مدوام و تحقیر همیشگی گرفته تا سوءاستفاده مالی و در نهایت آزار فیزیکی.

سال‌های زیادی از عمرم با مقاومت در مقابل نظر روان‌شناس و مشاور و دوست و آشنا و در این رابطه سمی گذشت با این توجیه‌ها که او الان در شرایط خوبی نیست، عادلانه نیست که الان رهایش کنم، ما برای هم ساخته شده‌ایم، مهم‌ترین چیز عشق است، او چنین آدمی نیست و به خاطر شغل و مسائل مالی و الکل و هزار کوفت و زهرمار دیگر کنترل رفتارش را از دست داده و هزار هزار بهانه دیگر.

یک روز بالاخره به خودم در آینه نگاه کردم و فکر کردم آیا واقعا من این انسان ترسو و مضطرب و مستاصل و بیچاره هستم؟ آن جوان شاد و پرانرژی که می‌خواست دنیا را به جای بهتری تبدیل کند کجاست؟ خلاصه بگویم. از تمام آدم‌های مورداعتمادم در زندگی کمک خواستم و هرچند خیلی سخت اما از آن رابطه بیرون آمدم. هنوز باورم نمی‌شود که چقدر زود دوباره به خود قبلی‌ام تبدیل شدم. دوستان من بعضی روابط ارزش وقت و عمر و جان شما را ندارد. در نهایت این را می‌گویم که کمک بخواهید و از کمک خواستن نترسید.

من سپاس‌گزارم بابتِ…

حساب کاربری «نظم گفتاری» هم گفت: همین اول بگویم من مشکلات و بیماری‌های روانی متفاوتی دارم و در کنار این تغییر تحت درمان یک پزشک متخصص و بسیار حرفه‌ای بوده‌ام. در کنار دارو و تراپی اما تغییری که به نظر خودم صفر تا صد زندگی‌ام را تغییر داد انجام یک کار ساده پیش از خوابیدن بود. از چند ماه پیش تصمیم گرفتم هرشب پیش از به خواب رفتن چند ثانیه فکر کنم و به خودم بگویم بابت چه چیزهایی(دست‌کم سه چیز) از ته دل سپاس‌گزار هستم.

دقت کنید که نه خبری از نوشتن بود و نه زیر و رو کردن گذشته، فقط پیش از خواب چند ثانیه فکر می‌کردم و بعد به خودم می‌گفتم من بابت این سه موضوع از ته دل احساس سپاس‌گزاری دارم. دقت کنید که نباید چیزهای تکراری با شب‌های قبل را انتخاب کنید. باورتان بشود یا نه همین عادت کوچک آنچنان نگاهِ من افسرده و شاکی از همه‌چیز را به دنیا تغییر داد که هنوز که هنوز است برای همه آشنایان عجیب است. البته باز تاکید می‌کنم که حسابی به تجویزهای پزشکانم پایبند ماندم اما با همین عادت کوچک حالا مانند یک انسان خوشبخت روی زمین قدم می‌گذارم و بابت چیزهایی از ته دلم خوشحالم که پیش از این حتی متوجه بودنشان نبودم.

یادآوری: مانند تمام مقاله‌های اینچنینی، وظیفه تکمیل این مقاله با شما مخاطبان برترین‌هاست. در بخش نظرات به ما و بقیه هموطنانتان(افرادی که شاید دقیقا همان تاریکی را تجربه می‌کنند که روزی طعم دهان شما را تلخ کرده بود) بگویید شروع چه عادتی یا ایجاد چه تغییری توانست روحیه، سلامت روان و کیفیت زندگی شما را تغییر دهد.

 

بیشتر بخوانید:

دلتنگ‌ آدم هایی که خدا از زندگیتون حذف کرده نباشید (فیلم)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا