روانشناسی

این مشکلات بزرگسالی ریشه در کودکی دارد

یکی از موضوعاتی که در شبکه‌های اجتماعی به طور ویژه توئیتر داغ شده این پرسش است که آیا مشکلات دوران بزرگسالی ما ریشه در کودکی دارد؟

صبح بخیر _  یکی از موضوعاتی که در شبکه‌های اجتماعی به طور ویژه توئیتر داغ شده این پرسش است که آیا مشکلات دوران بزرگسالی ما ریشه در کودکی دارد؟

 

یکی از کاربران توئیتر در قالب یک مکالمه فرضی تلاش کرده این موضوع را القا کند که خیلی از رفتارهای امروز ما ریشه در کودکی دارد.

 

اگر چنین است چه اتفاقات و رفتارهایی در زمان کودکی می‌توانند بر رفتارهای دوران بزرگسالی ما تاثیر بگذارند؟ آیا شیوه رفتار و تعامل و تربیت والدین با ما بیشتر در این زمینه تاثیر گذاراست یا رویدادهایی که در کودکی برایمان اتفاق افتاده؟

 

یکی از بهترین راه‌های شناخت رفتار دوران بزرگسالی یک فرد بازگشت به دوران کودکی خود است. در کودکی روش هایی که والدین برای تربیت و یادگیری ما به کار می‌گیرند و تعامل میان آن دو دیدگاه ما را نسبت به جهان و اطرافیانمان شکل می‌دهد. این به نوبه خود بر سه ساختار اساسی تأثیر می گذارد: احساس ما از خود، نحوه برقراری ارتباط و نحوه ایجاد روابط. تا زمانی که برای ایجاد خودآگاهی بیشتر روی رفتارهایمان کار نکنیم، معمولا الگوهای دوران کودکی را در بزرگسالی تکرار خواهیم کرد. در این مطلب به چند مورد از آسیب های دوران کودکی که در روابط بزرگسالان بروز پیدا می‌کند، اشاره کرده‌ایم.

 

ترس از رها شدن:

 

کودکانی که توسط والدین یا افرادی که مسئول نگهداری آن‌ها هستند نادیده گرفته شده یا رها شده‌اند، اغلب در بزرگسالی با ترس از تنها و رها شدن دست و پنجه نرم می کنند، حتی اگر از این ترس‌ها بی اطلاع باشند. در حالی که ترس اساسی این است که هسرشان در نهایت آن‌ها را ترک کند، این افکار اغلب خود را در موقعیت‌های روزمره آشکار می‌کنند.

 

عصبانی شدن و انتقاد کردن از دیگران:

 

وقتی در محیط‌هایی بزرگ می‌شویم که اغلب مورد انتقاد قرار می‌گیریم، یا شاهد انتقاد از دیگران هستیم، می‌آموزیم که عصبانی شدن و انتقاد کردن یک راه طبیعی برای ابراز نارضایتی خود در روابط است. ما می‌آموزیم که عیوب و نواقص ما غیرقابل تحمل هستند و این عدم تحمل را به اطرافیانمان نشان می‌دهیم.

 

نیاز به تنهایی زیاد برای رسیدن به آرامش:

 

بزرگ شدن در یک محیط آشفته یا غیرقابل پیش بینی استرس زیادی ایجاد می‌کند و اغلب سیستم عصبی مرکزی کودکان را در حالت دائمی هوشیاری قرار می‌دهد. این دسته از کودکان بزرگسالانی می‌شوند که برای آرام کردن این علائم از جمله اضطراب، عصبی بودن و ترس به تنهایی زیاد نیاز دارند. این افراد در خانه، جایی که بتوانند محیط اطراف خود را کنترل کنند، احساس امنیت بیشتری می‌کنند. در موارد شدید، برخی از بزرگسالان حتی دارای ویژگی‌هایی از اضطراب اجتماعی یا حتی آگورافوبیا هستند.

 

مسوولیت‌های مالی و خانگی نابرابر:

 

گاهی اوقات پذیرفتن مسوولیت کارهای خانه و مسائل مالی به تنهایی می‌تواند نشان از ترس از وابستگی به شخص دیگر یا به نظر بی میلی برای تکیه کردن به همسر باشد. در برخی مواقع این کار به شکل مسئولیت کامل مالی یا خانگی تا جایی پیش می‌رود که این حس ایجاد می‌شود که از شما سوء استفاده می‌شود. برعکس تکیه بیش از حد به اعضا خانواده تا جایی که از شما مراقبت کنند نیز نتیجه برآورده نشدن نیازهای دوران کودکی است.

 

مشاجره یا دعوای مداوم یا اجتناب از درگیری به هر قیمتی:

 

همه روابط دوستانه و زناشویی دارای تعارض هستند، اما کودکانی که در محیط‌هایی بزرگ شده‌اند که والدین‌شان همیشه بحث و جدل می‌کردند یا از هر نوع درگیری اجتناب می‌کردند، اغلب مهارت‌های لازم برای داشتن ارتباط سازنده و سالم را نمی‌آموزند. در واقع راه‌های سالم و سازنده برای هدایت و مدیریت یک تعارض را بزرگسالی نیز نمی‌دانند.

 

عدم آگاهی از شیوه ترمیم روابط پس از دعوا:

 

همانطور که ذکر شد، زمانی که یاد نگیریم که چگونه مدیریت مؤثر و سالم تعارض داشته باشیم، همچنین نخواهیم دانست چگونه یک رابطه چه دوستانه چه زناشویی جه کاری را پس از تعارض اجتناب ناپذیری که در هر صورت در شراکت‌ها اتفاق می‌افتد، ترمیم کنیم. این می‌تواند شبیه این باشد که وانمود کنید که اتفاقی نیفتاده است، ندانید که چه زمانی یا چگونه در مورد یک موضوع مصالحه کنید، یا به درمان بی‌صدای روابط پس از دعوا بپردازید.

 

نگرانی از تعهد کردن:

 

از هر نوع رابطه دوستانه و زناشویی یا می‌ترسید یا کلا از روابط اجتناب می کنید. این به خاطر والدین یا مراقبانی است که در کودکی قابل اعتماد نبودند یا شما را رها کردند. این خاطره بد باعث می‌شود نسبت به کسانی که مدعی هستند از شما مراقبت می کنند بی اعتماد شوید. می‌ترسید که دیگران همان طور که مراقبانتان به شما صدمه می‌زدند، آسیب وارد کنند.

 

نکته پایانی

 

خود اندیشی و خود آگاهی برای هر شکلی از رشد و جلوگیری ازادامه تاثیر گذاری رفتارهای دوران کودکی بر رفتارهای دوران بزرگسالی ضروری است، خود اندیشی می‌تواند به درمان مشکلات روانی که ریشه درکودکی دارد کمک کند، زیرا می‌تواند شما را مسئول نگه دارد، و همچنین به احساساتی که در طول مسیر زندگی ایجاد می‌شود کمک می‌کند. بسیاری از مردم از راه‌های دیگری مانند نگاشتن یادداشت‌های روزانه، حمایت گروهی، معنویت و سایر اشکال حمایتی تلاش دارند مشکلات روحی خود را که ریشه در کودکی دارد، پشت سر بگذارند. تلاش برای حذف رفتارهای ناکارآمد برای رشد بین فردی ضروری است.

 

بیشتر بخوانید:

افرادی که در کودکی محبت ندیده‌اند این ۷ ویژگی را دارند

منبع
همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا