اخبار ویژهدانستنی ها

آیا ذهن حقیقتا می‌تواند بدن را شفا دهد

شفادهندگان معنوی و متخصصان فرا-روان‌شناسی از گذشته‌های دور ادعا می‌کردند که می‌توانند بدن را شفا دهند.

صبح بخیر _ شفادهندگان معنوی و متخصصان فرا-روان‌شناسی از گذشته‌های دور ادعا می‌کردند که می‌توانند بدن را شفا دهند.

در اواخر قرن نوزدهم، روح‌گرایان با قطعیت بیان کردند که می‌توانند بیمار را درمان کنند، با مردگان صحبت کنند و اشیاء را با ذهن‌شان حرکت دهند. در آن زمان، روان‌شناسی علمی نوظهور بود. یک فیلسوف و روان‌شناس به نام ویلیام جیمز، در کنار گروهی از دانشمندان بین‌رشته‌ای از علوم مختلف، شامل یک نفر که در رشته پزشکی نوبل دریافت کرده بود، تحقیقات جدی‌ای را درباره پدیده‌های فرا-طبیعی و روشن‌بینی شروع کردند تحقیقات آن‌ها شارلاتان‌های زیادی را لو داد. اما، تحت شرایط کنترل‌شده، آن‌ها شواهدی از دریافت و مخابره اطلاعات توسط برخی از این روشن‌بینان را دریافت کردند که نمی‌توانستند با ابزار منطق و عقل برایش توضیحی پیدا کنند.

 

بسیاری از این محققان آرزوی دست یافتن به شواهد علمی‌ای را داشتند که بتواند جهان پس از مرگ و رویدادهای فراطبیعی را توضیح دهد. وقتی یک گروه از دانشمندان تحت تأثیر احضارکنندگان ارواح قرار گرفتن و گروه دیگر به دنبال پیدا کردن توضیح علمی برای پدیده احضار روح بودند، بین آن‌ها نبردی در گرفت. در نهایت، بسیاری از دانشمندان کشف کردند باور بسی تأثیرگذارتر از قدرت اثبات است.

 

 

قدرت باور

محققان معاصر شواهدی کشف کردند که نشان می‌دهد باورهای ما اثرات فیزیولوژیکی دارند. در یکی از مطالعات، محققان به صورت تصادفی خدمتکاران یک هتل را دو دسته تقسیم کردند: به یکی از گروه‌ها گفته شد که کار آن‌ها مبتنی بر الزامات جراحان عمومی در برخورداری از رژیم ورزشی سالم است. گروه دوم، گروه کنترل بود که به آن‌ها چیزی گفته نشد. شاخص‌های فیزیولوژیکی هر دو گروه، قبل و بعد از مطالعه اندازه‌گیری شد.

 

«پس از چهار هفته، افرادی که باور داشتند کارشان الزامات سبک زندگی سالم را برآورده می‌کند، در مقایسه با گروه کنترل که همان کار را انجام می‌دادند، کاهش وزن، فشار خون، چربی بدن، نسبت دور کمر به باسن و شاخص توده بدنی را نشان دادند. »

 

یک مطالعه دیگر در سال ۲۰۰۹ به تومورهای سرطانی بزرگ زیر بغل، ناحیه کشاله ران و شکم یک بیمار نظر انداخت. پزشکان او باور داشتند که او فقط چند روزی زنده است. بعد از دریافت داروهای آزمایشی، تومور او ناپدید شد. اما وقتی فهمید که دارو نتوانسته آزمون‌های بالینی را رد کند، تومورهایش دوباره بازگشتند. بعد از آن، پزشکان به او گفتند که یک داروی «چندبرابر قوی‌تر» (دارونما) به او می‌دهند و دوباره تومورها ناپدید شدند. درنهایت، او در جایی خواند که داروهای او بی‌ارزش بوده و چند روز بعد از دنیا رفت.

 

در یک مطالعه دیگر، دکتر آلیا کرام و همکارانش می‌خواستند ببیند که آیا باورهای ما درباره میزان کالری‌هایی که مصرف می‌کنیم، می‌توانند روی فیزیولوژی ما اثر بگذارند یا خیر. در این مطالعه، آن‌ها مشارکت‌کنندگانی را دعوت کردند تا در دو موقعیت به آزمایشگاه بیایند و میلک شیک بنوشند. سوژه‌ها قبل و بعد از خوردن میلک شیک برای انجام تست‌های فیزیولوژی فراخوانده شدند. هر بار که سوژه‌ها به آزمایشگاه مراجعه می‌کردند، به آن‌ها میلک‌شیک‌هایی با برچسب جعلی مواد مغذی داده می‌شد. در یکی از موقعیت‌ها، به آن‌ها نوشیدنی‌ای با برچسب «میلک‌شیکی با ۱۴۰کالری» انرژی داده شد. در دیدار دوم، به آن‌ها گفته شد که میلک شیک آن‌ها ۶۲۰کالری دارد. مشارکت‌کنندگان نمی‌دانستند که در هر دو باری که به آزمایشگاه مراجعه کرده‌اند میلک‌شیکی با ۳۲۰کالری دریافت کرده‌اند.

 

آزمون‌کنندگان سپس میزان تغییرات هورمون گرلین را بررسی کردند. هورمون گرلین هورمونی است که در پاسخ به احساسات گرسنگی و سیری در طول روز چندبار بالا و پایین می‌شود. این هورمون بالا می‌رود تا نشان دهد که ما گرسنه‌ایم و زمانی که سیریم پایین می‌آید. آزمون‌کنندگان از اینکه می‌دیدند باورهای سوژه‌های آزمایش روی نحوه پاسخ‌دهی این هورمون‌ها اثر گذاشته است، حیرت‌زده شده بودند.

 

«آن‌هایی که فکر می‌کردند نوشیدنی‌ای با ۶۲۰کالری انرژی دریافت کرده‌اند، کاهش سریعی در میزان هورمون گرلین نشان دادند. آن‌هایی که تصور می‌کردند یک نوشیدنی با کالری ۱۴۰ دریافت کرده‌اند، سطح هورمون گرلین در بدن‌شان به سطحی رسیده بود که انگار یک میان‌وعده سبک دریافت کرده‌اند.»

 

اثر انتظار

انتظارات ما درباره درمان‌های پزشکی روی واکنش بدن‌مان به درمان اثر می‌گذارد. در یک مطالعه ایمنی‌درمانی، به کودکانی که به کره بادام‌زمینی حساسیت داشتند، دارویی داده شد تا به کم کردن واکنش حساسیتی به کره بادام زمینی کمک کند. بسیاری از بیماران به دلیل عوارض جانبی این دارو که باعث اضطراب می‌شد، از این درمان بیرون افتادند. محققان می‌خواستند ببینند که اگر ذهنیت بیماران را نسبت به اثرات جانبی این رژیم درمانی تغییر دهند، تغییری در وضعیت بیمار رخ می‌دهد یا خیر.

 

در یکی از مطالعات، به گروهی از خانواده‌ها گفته شد که اثرات جانبی غیرتهدید‌کننده زندگی معنایش این است که این دارو دارد به خوبی کار می‌کند و به هدفش که حساسیت‌زدایی است، نزدیک می‌شود. به گروه دوم گفته شد که آن‌ها ممکن است اثرات جانبی‌ای که تهدیدی علیه زندگی نیست را با مصرف دارو تجربه کنند.

 

« بعد از ۶ماه درمان سیستم ایمنی، گروهی که به آن‌ها گفته شده بود اثرات جانبی به معنی کارساز بودن داروست، اضطراب کم‌تری تجربه کرده بودند، به درمان بهتر پاسخ داده بودند، اثرات منفی کمتری را تجربه کرده بودند و نسبت به گروه کنترل نتیجه بهتری در کاهش حساسیت نسبت به بادام زمینی نشان می‌دادند. »

 

بسیاری از ما برای معاینات سالانه به چشم‌پزشک مراجعه می‌کنیم، با این فرض که چشم‌ها به دلیل افزایش سن در روندی طبیعی ضعیف می‌شود. اما دکتر الن لانجر و همکارانش از دانشگاه هارواد این فرضیه را به چالش کشیدند. در یکی از آزمایش‌ها از دانشجویان دانشگاه ام آی تی، درخواست شد تا سوار شبیه‌ساز پرواز شوند. بعد از آزمون بینایی، آن‌ها سوار شبیه‌ساز پرواز شدند. از برخی درخواست شد که نقش خلبان را بازی کنند با این آگاهی که خلبان باید بتواند برای رسیدن به این جایگاه از آزمون بینایی نمره کامل بگیرد. بقیه بدون آنکه وظایف یک خلبان را انجام دهند وارد شبیه‌ساز شدند.

 

« ۴۰درصد از آن‌هایی که به عنوان «خلبان» انتخاب شدند، در مقایسه با کسانی که نقش خلبان نداشتند، بهبود در بینایی نشان دادند. »

 

در یک آزمایش دیگر، نمودار بینایی‌سنجی را معکوس کردند، به نحوی که حروف هر چه به پایین می‌آیند بزرگ‌تر شوند. سوژه‌های آزمایش در مواجهه با این نمودار توانستند حروف کوچک را بهتر بخوانند. محققان نوشتند:

 

ما [همیشه] انتظار داریم با ادامه یافتن تست بینایی شکست بخوریم. وقتی این انتظار مختل می‌شود، بینایی ما بهبود پیدا می‌کند.»

 

ارتباط ذهن و بدن

ذهن و بدن از طریق تارهای پیچیده شبکه عصبی به هم متصل هستند. یک مطالعه که اخیرا نتایج آن در مجله نیچر منتشر شده است، از تصویربرداری fMRIبرای تهیه نقشه ارتباط بین ذهن و بدن استفاده کرد. این مطالعه دریافت که مدارهای حرکتی مغز، عملکرد شناختی و ادراک از طریق عملکردهایی مثل تنفس، ضربان قلب، درد و فشار عضله به هم مرتبط هستند. این امر نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم افکار و ادراک‌مان را از فیزیولوژی‌مان جدا کنیم.

 

شواهد بسیاری نشان می‌دهند که ذهن‌آگاهی (به معنی توجه به تغییرات لحظه به لحظه بدن که بدون قضاوت و هدفمند صورت می‌گیرد)، فواید بسیاری برای سلامتی‌مان دارد. ذهن‌آگاهی علائم بیماری‌های مرتبط با استرس و التهاب را کم می‌کند. توجه به تغییرات کوچک و بزرگ بدن به ما کمک می‌کند تا با تنظیم‌های کوچک از آسیب پیش‌گیری کنیم. آگاهی تشویق‌مان می‌کند که خیلی زودتر متوجه علائم بیماری‌ها شویم و زودتر به دنبال درمان برویم که به نتایج بهتری منجر می‌شوند.

 

به بدن‌تان آگاهی پیدا کنید و هر چه آن را معذب و آزرده می‌کند را شناسایی کنید. اگر حس می‌کنید بدن‌تان نیاز به رفع تنش دارد، این آرامش را برایش فراهم کنید و به آنچه باعث خوشحالی‌تان می‌شود بها بدهید. سعی کنید نسبت به وضعیت بدن‌تان در آینده مثبت‌اندیش باشید. ممکن است هیچ جادویی در کار نباشد، اما ذهن انسانی خارق‌العاده شما قدرت‌های بزرگی دارد!

بیشتر بخوانید:

 

رازهای عدد ۴۰ که از آن خبر نداریم

منبع
راهنماتو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا