داستان کوتاه
-
شازده کوچولو
روباه گفت : صبح بخیر _ کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی ! اگر مثلا سر ساعت چهار بعد…
-
داستان کوتاه گرگ و سگ
صبح بخیر _ گرگ گرسنه ای در جنگل به دنبال غذا میگشت که ناگهان رودر روی سگ درشت اندام، نیرومند…
-
داستان کوتاه دو ماهیگیر
صبح بخیر _ دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند. یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری…
-
اصطلاح با سلام و صلوات وارد شدن
صبح بخیر _ با سلام و صلوات وارد شدن یا وارد کردن کنایه از تجلیل و بزرگداشتی است که هنگام…
-
داستان کوتاه دزد و حشره
حکایتی از مرزبان نامه صبح بخیر _ دزدی قصد کرد که بر کنگره قصر شاه طناب بیندازد و با چالاکی…
-
داستان کوتاه طبع شعر
صبح بخیر _ شب عید فطر ناصرالدین شاه به همراه دیگر مردم رفته بود پشت بام تا ماه را رویت…
-
حکایت شاه عباس و بلبل سخنگو
صبح بخیر _ یک شب شاه عباس لباس درویشى پوشید و رفت توى شهر گشتى بزند و سر و گوشى…
-
داستان کوتاه یک موجود کوچک با عشقی بزرگ
صبح بخیر _ داستانی که در زیر نقل می شود یک داستان کاملا واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده…
-
داستان کوتاه خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم
مقدس اردبیلی رفت حمام!! صبح بخیر _ دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا…
-
داستان تصویری کوتاه این دکمه مال کیه؟
صبح بخیر _ روزی روزگاری یک ربات اسباب بازی کوچولو بود به اسم روبی .. روبی در زمانهای نه چندان…